ُ خلاصه داستان قسمت ۴۶۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۶۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۶۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

قسمت ۴۶۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

اندر از گالری جواهراتش به فردی به نام عثمان زنگ میزنه و ماجرای اینکه همسرش فهمیده بوده که دوتا گردنبند خریده بوه میگه او جا میخوره و میگه ولی من ازتون همچین چیزی انتظار نداشتم! اندر عذرخواهی میکنه و میگه من مشکلو خودم حل میکنم فقط زنگ زدم که اطلاع داشته باشین و بگم خیالتون راحت باشه. توچه پیش جولیا میره و میگه که چیشده و چرا از دست امیر عصبیه جولیا بهش میگه خیالت راحت اون زنگ میزنه و عذرخواهی میکنه. همان موقع امیر بهش زنگ میزنه و جولیا بهش میگه دیدی گفتم! کومرو به بیمارستان به اتاق سلیم میره و باهاش دعوا میکنه و بعد از کمی بحث کردن میگه من اگه دروغ گفتم دلیلشم بهت گفتم ولی مثل تو با بقیه هم قرار نزاشتم! سلیم باهاش دعوا میکنه و میگه به تو چه ربطی داره! ما هیچ رابطه ای باهم نداریم ولی دلیلیم نداره واسه تو ثابت کنم! کومرو بعد از کمی بحث کردن میره. جانر با اندر تو کافه رفتن و اندر درباره اتفاقی که صبح تو گالری افتاده باهاش حرف میزنه و در آخر میگه من دیگه باید برم باهاش قرار دارم واسه شام برم کلکسیونو بهش نشون بدم ببینم چیا میتونم بفروشم بهش! سپس لبخند میزنه دوتا دختر سر یه میز دیگه نشستن که با دیدن جانر بهش لبخند میزنن.

وقتی بلند میشن همون دوتا دختر پیش جانر میان و میگن که ما از دنبال کننده هاتونیم و ازش میخواد تا باهاشون یه عکس بگیره اندر جا خورده و میگه اینجا چخبره؟ دخترها میگن که جانر تو برنامه همسریابی شرکت کرده که اندر شوکه میشه و بعد از عکس گرفتن از آنها ار آنجا میرن. تو مسیر جانر واسه اندر تعریف میکنه که اندر ازش میخواد سریع اون فیلمو پاک کنه! ییلدیز با هالیت جان و سادایی به جشن تولد دوست هالیت جان میرن اونجا عطا دیجی شب گذشته را میبینه و باهاش حرف میزنه. ییلدیز دوباره خراب کاری میکنه و در جعبه تعیین جنسیت را برمیداره و تمام بادکنک ها به طرف سقف میرن او هل میکنه و نمیدونه باید چیکار کنه. وقتی با عطا درمیون میزاره میگه یه فکری دارم که موقع تعیین جنسیت بچه هامون باهم برن جلو و بگن که پسر سپس همین کارو میکنن و مجلس ختم به خیر میشه. اصلان پیش جولیا میاد و میگه که پشت این خراب کاریا کسی به اسم هاندانه جولیا به سلیم خبر میده که پیشش بره سریعا. سلیم به اونجا میره و وقتی اسم هاندان را میشنوه میفهمه که اون زنی که باهاش در ارتباط بوده مادر کومروست! او بهم میریزه و ماجرارو برای جولیا میگه. در آخر جولیا میگه اونا خیلی منو اذیت کردن باید تاوان بدن و از سلیم میخواد تا کمکش کنه و میگه نقطه ضعف اونا دخترشون کومروست میتونی بری باهاش آشتی کنی ولی بهش دل نبندی! سلیم میپرسه هاندان چی؟ جولیا میگه واسه اون یه نقشه دارم بسپارش دست من.

جولیا جعبه ای به اصلان میده و میگه وقتی یه شب هیچکی جز هاندان تو خونه نبوده به خدمتکارشون بده تا بزاره پیشش او تایید میکنه. شب اصلان به خدمتکار خانه انگین میده اما هاندان جمال بهش زنگ میزنه و میگه کسی که قبلا برای خانواده سلیم کار میکرده را پیدا کرده و باهاش قرار گذاشته. از طرفی انگین به خاطر اینکه جو مهمونی که با اندر رفت بود را دوست نداشت به خونه برمیگرده. فردای آن روز خبر مرگ انگین همه جا پخش میشه، همه به خانه انگین رفتن هاندان که شوکه شده به دوعان میگه من به این موضوع شک دارم باید پیگیری بشه آخه مگه میشه با عقرب کشته شده باشه! دوعان میگه شدنی هست چند سال پیش هم برای همسایه ما این اتفاق افتاده بود. سپس همه به خانه های خودشون میرن و از خوب بودن انگین میگن که چقدر حیف شد که مرد. اصلان به جولیا خبر داده که اشتباهی انگین مرده او کلافه و عصبی میشه و میگه ای بابا چجوری آخه؟ تا زمانیکه اون زنده باشه نقشه های من عملی نمیشه! و تو فکر میره. دوعان شب پیش ییلدیز میره و میگه ییلدیزسو عروسک موقع خوابشو جا گذاشته بود سپس قبل از رفتن به ییلدیز میگه فردا بریم باهم شام بخوریم اما ییلدیز دوباره مخالفت میکنه که دوعان میگه تو چته؟ هرکاری که خواستی انجام دادم چرا دوباره مخالفت میکنی؟ در انتهای بحثشون دوعان میگه دیگه بهت نمیگم فردا اگه اومدی که اومدی وگرنه دیگه بهت نمیگم و با عصبانیت از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا