خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۴۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
خانواده سرکان وقتی متوجه میشن که معجزه خواهر قدیر و عمه بچه ها داره میاد اونجا، همه استرس میگیرن و بهم میریزن و میگن این دوباره داره میاد منو بریزه بهم! تورکان ازش میخواد تا از ماجرای آلیزه و سرکان بهش چیزی نگن چون اینجوری معلوم نیست چه بلایی سر آلیزه میاره سراپ خوشحال میشه و میگه همینه وقتی میگن تو هر ضرری یه خیری هست همینه تورکان سعی میکنه منصرفش کنه و میگه اون همونجوری مارو عذاب میده بیشتر نکن دیگه دردسرو. تو هتل بهاء الدین میره پیش سرکان و بهش یه دستگاهی نشون میده و میگه این دستگاه دروغ سنجه که خودم درست کردم یه دکمه هم داره که با زدنش بوق میزنه و نشون میده که مثلا داره اون طرف دروغ میگه سرکان میگه خوب میرفتی یه واقعیشو میخریدی این چیه دیگه؟ بهاء میگه میخوام با این به توچه بفهمونم که دوست داشتنم واقعیه و تو بهم کمک میکنی او قبول میکنه. قدیر به اتاق صنم رفته که میبینه اونجا نیست و تلفنشم جواب نمیده که کلافه میشه. قدیر به اونجا میاد تا باهاش حرف بزنه و میگه من حس میکنم هنوز سرکان و آلیزه دارن باهم بازی میکنن و یه نقشه ای این وسطه چون چرا باید یهو سرکان آلیزه رو ببخشه؟ و آلیزه یهو برگرده خونه و بگه که سرکانو دوست داره و از طلاق منصرف شده؟! قدیر میگه چیزی نیست بابا خودتو درگیر اینا نکن و بحثو عوض میکنه.
بچه ها تو حیاط هتل هستن و بهاء با اون دستگاه به توچه میفهمونه که اونو خیلی دوست داره و دیگه بهش دروغ نمیگه اما بعد از اون آلیزه میشینه و سرکان درباره خودش از اون میپرسه که دوستش داره یا نه بهش حسادت میکنه یا نه آلیزه میگه نه دوست ندارم که سرکان با زدن دکمه صدای آژیر درمیاره و همه فکر میکنن اون دروغ میگه سپس بعد از چند سوال آلیزه از روی صندلی بلند میشه. همه تو خونه در حال تمیز کاری و مرتب کردن هستن که معجزه به اونجا میاد و همه با استرس نگاهش میکنن. معجزه سر همه غر میزنه و دستور میده. صنم به نورالدین زنگ زده و میگه واست یه لوکیشن میفرستم بیا اینجا سریع. نورالدین یه تاج گل بزرگ میگیره برای عذرخواهی و میره پیشش که صنم با دیدنش میگه با من بیا سپس جاییو نشون میده و میگه اونجا چیه؟ نورالدین میگه سالن عقد چطور؟ صنم میگه گفتم بخوام منتظر تو باشم معلوم نیست کی بشه سپس بهش پیشنهاد ازدواج میده که نورلدین با ذوق میگه بله بله و باهم به طرف سالن عقد میرن. شب وقتی الیزه و سرکان به خانه میرن معجزه با دیدن سرکان خوشحال میشه و با دیدن آلیزه میگه سلیقه ات مثل باباته که و شروع میکنه از آلیزه ایراد گرفتن. الیزه حرص میخوره و به آشپزخانه میره که سرکان وقتی میره پیشش بهش میگه من یه کاری دستش میدم! قدیر به اونجا میاد و به آلیزه میگه وکیلت گفت هنوز دادخواست طلاقو پس نگرفتی و اونم خبر نداشت که برگشتی بازم نقشه در کاره؟ اگه میخوای طلاق بگیری من میام شهادت میدم و تو یه جلسه کارو تموم میکنم ولی اگه سرکانو دوست داری واقعا که هیچی! آلیزه نمیدونه چی بگه و سرکان استرس گرفته….
