خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۵۹ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۵۹ سریال ترکی عشق از نو

آرتان سر میز شوکت می نشیند و از او سراغ خانه ای در محله آنها را برای اجاره میگیرد. شوکت با کلافگی میگوید که او املاک نیست و او باید سراغ شخص دیگری برود. سپس ارتان از سر میز او بلند شده و می رود. موتور کشتی شوکه خراب شده و آن را برای تعمیر دست دوستش سپرده است. خرج موتور کشتی زیاد است و شوکت از اینکه برای رفتن به ماهیگیری دیر کرده است عصبی است. او کشتی دوستش را برای رفتن به ماهیگیری تا مدت درست شدن کشتی خودش قرض میگیرد. در خانه هنگامی که مصطفی می آید، به گونای در مورد رفتن به روستا و بردن سلین به آنجا می گوید. مقدس آنجاست و حرفهای مصطفی را شنیده و با او دعوا میکند. کمی بعد اورهان سلین را به خانه می رساند. هنگامی که سلین وارد می شود مقدس او را میبیند. سلین با مقدس و فهمی و گلسوم بحث میکند و میگوید که کسی نمی‌تواند جلوی دیدن فاتح را بگیرد و او برادرش است. مقدس با زور میگوید که او حق دیدن فاتح را ندارد. سلین عصبی شده و با او بحث میکند. فهمی میگوید که این تصمیم خانواده برای اوست. سلین خیلی ناراحت شده و نمیتواند چنین چیزی را درک کند.

خانواده شوکت و آیفر همگی با کشتی برای تفریح به دریا می روند. آنها روی کشتی دراز کشیده و آفتاب میگیرند و خوش می‌گذرانند. سلین با عصبانیت به اتاقش می رود و با اورهان تماس میگیرد اما گوشی او خاموش است. سپس با فاتح تماس میگیرد اما او نیز خاموش است. سلین کلافه می شود. در کشتی به خاطر اینکه آنها فراموش کرده اند که چیزی برای خوردن بیاورند، شوکت لباس خود را درآورده و داخل دریا می پرد تا ماهی بگیرد. فاتح از اینکه شوکت مدل طولانی زیر آب است نگران او می شود اما همه خونسرد هستند و می‌گویند که طبیعی است. فاتح از نگرانی خودش داخل آب می پرد تا شوکت را پیدا کند. شوکت کمی بعد به همراه ماهی بیرون می آید. بقیه نیز تصمیم میگیرند برای آب تنی داخل آب بروند. هنگامی که همه به سمت خانه برمیگردند، دم در سلین را به همراه چمدان می بینند . سلین میگوید که میخواهد او نیز پیش آنها بماند.

اورهان خوشحال می شود. فاتح سلین را بغل کرده و سلین میگوید که کسی نمی‌تواند جلوی دیدار آنها را بگیرد و برای همین خانه را ترک کرده است. در خانه فهمی، حال گلسوم و مقدس به خاطر رفتن سلین بد است. در خانه جواد و کامل در مورد گنج صحبت میکنند. جواد میگوید که شاید علت پیدا نکردن گنج این است که آن طلسم شده است. کامل نیز از حرفهای جواد می ترسد. کمی بعد اتهم به خانه آمده و میگوید که محل گنج را پیدا کرده و نیمه شب به همراه کامل و جواد به قبرستان می رود و می‌گوید که باید آنجا را بکنند. آنها بعد از کندن زمین، به یک اسکلت می رسند و جواد و کامل با دیدن جمجمه به شدت می ترسند و فرار میکنند. در خانه، زن ها نشسته و آیفر با حرص از برگشتن شوهرش میگوید. مریم و یادگار سعی دارند او را آرام کنند اما آیفر اصرار دارد که باید سراغ شوهرش برود و با او برخورد کند

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا