خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۵ سریال ترکی بابا
قسمت ۵ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بابا

قدیر و سویل به کافه رفتند و به موزیکی که در حال پخش است گوش میدهند آنها یاد خاطرات گذشته می افتند و خاطراتشان با همدیگر را مرور می کنند. امین در اتاقش تو شرکت است که ایلهان به اونجا میره بوراک بهش خوش آمد میگه و بهش میگه الان آمادگی نداره چند روزی بهش وقت بده اما ایلهان میگه برو همین الان اومدن منو بهش خبر بده. بوراک پیش امین میره و میگه برادرش برای مراسم ازدواجی خیلی مهم داشته می رفته که اون اتفاق افتاد چون فقط یه ازدواج نبود بلکه توافق بین دوتا خانواده بزرگ ساروهانلی و گارسیا بوده مهمت برای شرکت از شرکت وردانا وام گرفته بوده که الان رئیس شرکت اومده و میخواد شمارو ببینه امین قبول میکند و به اتاق بوراک میرود. وقتی می نشیند دوباره نجمیه را روبروی خودش می بیند همان موقع ایلهان وارد اتاق میشه و برای پذیرایی از خودش نوشیدنی میریزه و درباره صحبت هایش با مهمت در آن اتاق باهاش صحبت می کند. ایلهان میگه با مهمت علی توافقی کردیم که در ازای وامی که گرفته اولش را یک ساله و قسط های بعدی، امین حرفش را قطع میکند و به تلفنش جواب میدهد سپس رو به ایلهان میگه آدم وقتی به کسی پول قرض می دهد احترامش را نمی گیرد مهمت علی نزدیک به ۸۰ سال سن داشته و باید او را آقا صدا بزنی! سپس ازش میپرسه این توافق ها روی کاغذ ثبت شده؟ ایلهان تایید می کند امین میگه پس قسط اول مال یک سال دیگه است پس ما هم یک سال دیگه میبینیمتون ایلهان خنده همراه با عصبانیت میکنه و میگه اینجا کلابی هست که هر کسی نمیتونه وارد بشه سپس به ظاهر و سر و وضع امین اشاره میکنه و میگه با این ظاهر و ترسو بودنش که بهش حس اعتماد میگه نمیتونه اونجا وارد بشه مثل این میمونه که یه آهو با هواپیما بره به آفریقا و توسط حیوانات وحشی اونجا دریده بشه سپس گوشزد میکنه که اونجا دووم نمیاره و بهتر است به همان شهر و دیار خودش برگردد.

امین حکه صلاً از رفتار ایلهان خوشش نیومده تمام مدت سکوت کرده و فقط بهش نگاه می کند وقتی او حرف هایش را می زند و می خواد بره امین بهش میگه فقط تو شهر ما به کسی که زودتر از موعد طلبش را می خواد احمق میگن شغال خان سپس به جلسه با گفتن شب بخیر پایان می‌دهد ایلهان با عصبانیت از اتاق خارج میشه که بوراک پیشش میره و ازش به خاطر رفتار امین عذرخواهی میکنه ایلهان بهش میگه خودش و خانواده اش را میفرستمن هر چه سریعتر از اینجا برن بوراک به اتاق میره و به امین میگه ای کاش کمی باهاش مدارا میکردی امین بهش میگه سال دیگه طلبش را بهش میدیم حتی اگه نتوانیم هم جونمونو نمیگیرن نترس. ایلهان در حال سوار شدن تو ماشین است که با عصبانیت به خودش میگه به سر تک تکشون شلیک خواهم کرد وداد پیش او میره و بهش میگه که تحقیق هایی که درباره خانواده امین و خودش خواسته بود را تکمیل کرده و آن‌ها را بهش تحویل میده. موقع خواب امین به فضیلت میگه عاقبت ما چه خواهد شد؟ فضیلت میگه بچه هایمان را خوب بزرگ کردیم هیچ مشکلی پیش نمیاد اونا از پس کارها برمیان. اذان صبح امین از خواب بیدار میشه که یک دفعه متوجه می شود تنهایی در خانه قدیمیشان هست بعد از چند دقیقه فکر کردند که بفهمه خوابه یا بیدار و اینجا چیکار میکنه وضو می گیرد و بعد از خواندن نماز صبح از خانه بیرون میزنه. اهالی محله باهاش دست میدن و مشکلاتشان را بهش میگن امین آنها را دست به سر می کند و پیش رفیق قدیمیش میرود.

ایلهان پرونده اطلاعات خانواده امین را روی میز گذاشته و با خواندن آن ها همزمان به مانیتور نگاه میکنه و شاهد ورود آنها به شرکت می باشد. قدیر به طرف خانه ی سویل میره که با مادرش روبرو میشه مادر سویل باهاش صحبت میکنه و از سختی تنها بزرگ کردن دخترش و دیدن عذاب هایی که بعد از رفتنش کشیده بهش میگه و ازش میخواد تا مراقبش باشد. امین در مغازه دوستش است که بهش درباره کارهایی که در استانبول می کند توضیح میده و ادامه میده برای استراحت به اونجا اومده سپس از بیماری آلزایمرش می گوید که دکتر گفته تا چهار سال دیگه حتی خودش را هم نمی شناسد و باید تا اون موقع به خانواده‌اش رسیدگی کنه. جمال بهش میگه هیچ کسی به اندازه ای غدیر باهوش نیست و اونو کنار نزاره امین در جواب میگه خودش میدونه چون او از پوست و گوشت و خون خودشه. قدیر وقتی از ازمیر برمیگرده به خانه میره و مادر و پدرش را صدا میزند پدرش را پشت میز غذاخوری می بیند امین ازش میخواد تا بشینه و باهاش صحبت کنه. او بهش میگه که باهاش به استانبول برگرده قدیر دلیلشو میپرسه که امین بهش میگه خانواده ازم خواست تا به این موقعیت پشت نکنم و به استانبول بریم منم فقط به خاطر اونا رفتم قدیر بهش میگه چی شده. تو فقط به خاطر من از استانبول نیومدی! همان موقع تلفن قدیر زنگ میخوره و سویل پشت خط است بعد از قطع تماس امین ازش میپرسه چرا هنوز با اون دختر در ارتباطی؟ قدیر با ناراحتی میگه چون کاری کردین که برای یخورده مرحمت باید آدم بکشیم بابا سپس از اونجا میره. او به مغازه دوست پدرش میره که جمال بهش میگه پدرت اینجا اومد و باهام درد و دل کرد به کمک احتیاج داره تنهاش نذار قدیر به خانه برمی گرده و بعد از جمع کردن لباس هایش با پدرش به طرف استانبول راهی میشن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا