خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۵ سریال ترکی محکوم
قسمت ۵ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی محکوم

طاهر یاد روز قتل می‌افتد که وقتی فردای آن روز به دادگستری رفته بود، از ماجرای جنایت در خانه‌ ی فیرات مطلع شده بود و حسابی جا خورده و شوکه شده بود. فیرات به طاهر میگه واسم پرونده ام را بیار تا ببینم چون اصلاً از روز اول دادگاه چیزی یادم نیست طاهر بهش میگه ما درباره اون روز خیلی باهم صحبت کردیم سپس فیرات از طاهر ناراحت است چون برای او حبس ابد صادر کرده بود. مامور ها از راه میرسن و میخوان فیرات را به سلولش ببرند فیرات به طاهر میگه اگه من واقعاً قاتل بودم و مرتکب این جرم شده بودم حتماً خودمو هم کشته بودم اما چون زنده هستم امکان داره که بی گناه باشم و ماجرا یه چیز دیگه باشه! مامور ها فیرات را به سلول انفرادی میبرند فیرات متعجبه و دلیل انفرادی رفتنشو ازشون میپرسه و بهشون میگه من دعوا راه انداخته بودم چرا باید بیام تو انفرادی؟ اما مامور ها بهش اعتنایی نمی کنن و از آنجا می روند. بوگه در سالن مشغول رسیدگی به تدارکات خیریه یساری ها هستش زاهد پیشش میره و میگه امشب باید ساواش یک سخنرانی خوب و بدون هیچ ایرادی انجام بده. فیرات در سلول انفرادی خودش هست که یکدفعه نور چراغ قوه ای را روی صورت خودش می بیند او موفق نمیشه که چهره آن فرد را ببینه ازش میپرسه تو کی هستی اون فرد که باریش بوده بدون هیچ حرفی از سلول فیرات بیرون میره. بعد از چند دقیقه نگهبان پیش فیرات میاد تا او را به طرف بند ببرد. او ازش می پرسه که چه کسی اومده بود به سلولش؟ مامور خودشو میزنه به اون راه و میگه کسی نیومده بود به سلولت! توهم زدی. وقتی به بند برمی گردد به حمام میرود آنجا زیر دوش شماره ای را روی سینه اش می بیند که به صورت جای زخم هک شده و حسابی جا میخوره و شوکه میشه.

جمره به آرایشگاه خاله اش می رود آنجا در حین درست کردن موهایش لپ تاپش را باز میکند و پرونده فیرات را مرور می کند. خاله جمره بهش میگه پرونده اون آدم منفور را بنداز دور و باهاش کاری نداشته باشه اما جمره بهش میگه خاله امکان داره بی گناه باشه هنوز هیچی مشخص نیست و دادگاه حکمی واسش صادر نکرده! فیرات در حیاط زندان کنار پیرترین زندانی که بهش خان بابا میگه می نشیند و بهش میگه من سریعاً باید تماس بگیرم و به تلفن احتیاج دارم خان بابا بهش میگه تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه حاجی هستش. باریش در شرکت در حال تماس تصویری با ساشا هستش و بهش میگه که با هندزفری درباره جلسه بهش اطلاع میده همان موقع زاهد وارد اتاق باریش میشه باریش که در حال خوردن نوشیدنی بود با دیدن پدرش سریعاً لیوان را توی سطل زباله می‌اندازد زاهد که متوجه این حرکت باریش شده بهش میگه هیچ وقت در حین کار همچین چیزی نمی خوردی! و ازش میخواد تا برای جلسه آماده بشه فیرات در زندان پیش حاجی میرود و بهش میگه من احتیاج به یک تلفن دارم باید یه تماس ضروری بگیرم حاجی بهش میگه هنوز یادم نرفته که با بی گناهی منو انداختی تو زندان! فیرات بهش میگه اگه به من کمک کنی منم بهت کمک می کنم حاجی بهش یه تلفن میده و میگه سریعاً تماستو بگیر و بهم برگردون! فیرات قبول میکنه فیرات سریعاً به شماره ای که روی سینه اش هک شده زنگ می زند باریش در جلسه هست که یکدفعه تلفنش زنگ میخوره فیرات به باریش میگه من دادستان فیرات هستم باریش با شنیدن اسمش شوکه میشه و سریعا تلفن را خاموش میکند.

تو مسیر برگشت به خانه باریش با بوگه صحبت میکنه و ازش میپرسه که چرا ازش دوری می کند و او را نمی پذیرد؟ سپس پشت چراغ قرمز دستش را روی بوق میزند و بهش میگه یادت نیومد؟ بوگه به یاد می‌آورد که در سال‌های گذشته پشت چراغ قرمز ماشینش پشت ماشین باریش بود و مدام بوق میزد تا باریش برود در نهایت از ماشین پیاده میشه و به طرف ماشین باریش می رود و با هم دیگه آشنا میشن. بوگه به باریش میگه کسی که او را ول کرد اون بود! و تنها کسی که عاشقانه کنارش موند و خوشبختش کرد ساواش بود و او را متهم می کنه به کشتن برادرش! باریش گریه میکنه و میگه گناه کشتن روح انسان از جسم و کمتر نباشه بیشتر نیست! سالهای سال ساواش کشته شدن روح منو دید و چیزی نگفت سپس با گریه بوگه را در آغوش می‌گیرد و ازش میخواد تا تنهایش نگذارد. فیرات در زندان به خان بابا میگه کسی که این خط متعلق بهش بود اصلا حرف نزد و چیزی نگفت! من باید هر جور که شده از زندان یا بیرون برم یا حتی شده فرار کنم! خان بابا میگه تا الان هیچ کس نتوانسته که فرار کنه و در شأن یک دادستان هم نیست! باریش به ساشا ماجرا رو میگه و بهش این خبر را می‌دهد که سیگنال گوشی از زندان بوده باریش جا میخوره و میگه اون که منو نمیشناسه چطور شماره ام را داره؟ در گذشته؛ فیرات به پزشکی قانونی میره و با تطبیق دادن اثر های انگشت ساواش و باریش چیزهایی نظرش را جلب میکنه. سراغ دکتر را می گیرد که بهش میگن چند وقت است که به اینجا نیامده فیرات به مامورها دستور گشتن دکتر را می دهد و بعد از مدتی جسدش را پیدا میکنند! فیرات شوکه شده و دستور میده تا با مامور ها برن باریش یساری را دستگیر کنن زاهد پیشه رئیس دادگستری هستش که وقتی به او خبر دستگیری ساواش یساری را میدهند زاهد متوجه میشه و به ساواش که در شرکت است خبر میدهد فیرات به همراه مامور ها به شرکت می رود باریش به ساختمان می رود و سعی در فرار کردن دارد فیرات او را می بیند و به دنبالش می رود‌…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا