خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۶۴ سریال ترکی یاقوت کبود
گلفم گریه میکنه که فرایه میبرتش تو اتاقش و آرومش میکنه و میگه شما کار بدی نکردین فقط خواستی از پسرتون محافظت کنین و زندگی خوبی واسش درست کنین خودتونو سرزنش نکنین کار بدی نکردین. وورال میخواد اون مردیو که فکر میکنه پسرشو کشته بکشه که آتش از راه میرسه و ازش میخواد این کارو نکنه و میگه این بورا را نکشته٬ وورال میگه به جزء این هیچکی جرأت این کارو نداشته! آتش داد میزنه و میگه بشیر اون کشته! وورال جا میخوره و بشیر که میشنوه اینو از اونجا فرار میکنه و میره. وورال اونو ول میکنه تا بره که تو یه فرصت چاقو را زیر گلوی وورال میگیره و آتش با اسلحه به طرفش میگیره و میگه ولش کن! یامان دنیال صدا میره و با دیدن آتش ازش میخواد تا ماشه را نکشه! اما در آخر آتش شلیک میکنه و اونو میکشه وورال ازش تشکر میکنه که جونشو نجات داد آتش شوکه شده و یامان میگه چیکار کردی آتش! وورال میگه چیزی نیست من همه چیزو گردن میگیرم الان شما از اینجا برین. یامان آتشو میبره و او باهاش دعوا میکنه و میگه همه ی اینا تقصیر توعه! تو انقدر به پر و پام پیچیدی که اینجوری شد وگرنه منو چه به باکرجیا! یامان میگه چی میگی؟ آتش میگه از اینجا برو! یامان با کلافگی میره.
آلینا طرح های فرایه را برداشته و از دعواش با یامان استفاده میکنه و از طرف فرایه برای جاهای مختلف رزومه و درخواست کار میفرسته تا از اونجا دور بشه. گونش به خانه عمر رفته و بهش میگه که خبری از آتش نیست و نگرانشم انگاری درگیر کارهای وورال شده عمر استرس میگیره و میگه تقصیر منه خودشو تو این ماجراها انداخته تا مشکل منو حل کنه! اوکان به اونجا میاد و عمر و گونش ازش میخوان اگه چیزی میدونه بگه او میگه نمیدونم ولی بورا مرده احتمالا میدونه قاتلش کی بوده یا حدس میزنه شایدم رفته دنبالش عمر عصبی میشه و میگه میدونی تو چه هچلی افتادن برادرات؟ الان به من میگی؟ بعد از چند وقت یامان به خونه میاد و میگه که هم خودش هم آتش خوبن و به اتاقش میره. گونش به خونه اش میره ک میبینه آتش اونجا وایساده و با خوشحالی میره بغلش میکنه آتش میگه اصلا حوصله حرف زدن ندارم خسته ام و به داخل میرن. فردای آن روز بشیر به جمیله زنگ میزنه و باهاش یه جا قرار میزاره و بهش ماجرارو میگه جمیله استرس میگیره. آلینا شماره فرایه را به مزون میده تا براش دعوت نامه بفرسته. فرایه رفته به آتلیه تا وسایلشو جمع کنه….
