خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۶۶ سریال ترکی محکوم
قسمت ۶۶ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی محکوم

باریش در جنگل دوباره توهم ساواش را میزند و با اون شروع به بحث کردن و دعوا کردن میکند. ساشا همان لحظه از راه میرسه و با دیدن او حسابی جا میخوره و میترسد او آرام آرام نزدیک باریش میشود و مطمئن می شود که باریش با فردی خیالی که روبرویش است صحبت می‌کند. باریش با دیدن ساشا جا می خورد و بهش میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ و وقتی صورت متعجب او را میبیند میگه داشتم با خودم کلنجار میرفتم ساشا قبول نمیکنه و ازش میخواد تا حقیقت را بهش بگه باریش مجبور می شود تا برایش تعریف کند و میگه من هر از گاهی ساواش را می‌بینم که باهام سرو کله میزنه و راحتمم نمیزاره! سپس بهش میگه هروقت فرار کردیم و از اینجا رفتیم باید بری پیش دکتر و درمانتو شروع کنی باریش قبول میکنه. بوگه همان موقع به باریش زنگ می زند اما سینیور که به آنجا رفته جلویش را میگیرد و نمیزاره حرف بزنه و تلفنو ازش میگیرد و میگه دیگه باریش وجود نداره و آخر این قصه را من می نویسم سپس تلفن را پرت میکند. سینیور بوگه را تهدید میکند و میگه نباید فردا اسمی از من تو اظهارات کتبیت بنویسی وگرنه جان را میکشم! سپس از اونجا میره. باریش حدس میزند که داره یه اتفاق هایی در خانه اش می افتد و به طرف خانه اش می رود. دریا به فیرات میگه هرچی به نگهبانان خانه بوگه زنگ میزنیم کسی جواب نمیده! از طرفی دیگه دادستان کل به فیرات زنگ میزنه و میگه درباره سینیور حق با تو بوده اون یه خلافکاره باید بیای دادگستری تا ببینیم چیکار کنیم، فیرات به دریا میگه تا به طرف خانه باریش برود و ببینه چه خبره. باریش به پشت خانه بوگه میره بوگه نیز پیشش میرود و بهش میگه چیزیم نشده سینیور باهام کاری نداشت ولی فردا میرم همه چیزو میگم که تو باریشی نه ساواش! درباره سینیور هم همه چیزو میگم.

باریش با طعنه به بوگه میگه دیگه واسم مهم نیست و ارزشی نداره سپس از اونجا میره. رافیع و مجاهد از دور تو ماشین نشسته اند و آنها را زیر نظر دارند. در دادگستری دادستان کل به فیرات میگه یک شاهد برای سینیور پیدا کرده بودیم اما به صورت خیلی مشکوکی کشته شده فیرات فایل صوتی حرفهای سینیور را که مجاهد برایش ضبط کرده و فرستاده است را پخش می کند و بهش میگه برای دستگیریش مدرک داریم. آنها برای بازداشت کردن سینیور راهی میشن. سینیور در حیاط خانه‌اش کنار استخر نشسته که رافیع پیشش میره و تولدش را تبریک میگه باریش که پنهانی سوار ماشین رافیع شده بود به اونجا میره و اسلحه اش را روی سر سینیور میگذارد و بهش میگه که تمام افرادش را از آنجا بیرون کند سپس با عصبانیت بهش میگه تو چطور جرأت کردی بری خونه من و زنم را تهدید کنی؟ سینیور بهش میگه زنت هم از دشمنای منه! سپس ادامه میده و میگه حتی مادرت هم به مرگ طبیعی نمرده چون یکی از افراد من که به عنوان دستیار زاهد کار میکنه بهم گفت که اصلاً تو اتاق تومریس تلویزیونی نبوده که خبر آزادی فیرات را بشنوه و نگران حال تو بشه و سکته کنه! او با شنیدن این حرف ها شوکه میشه و تعجب می کنه سینیور از فرصت استفاده میکنه و اسلحه اش را به طرفش می گیرد و قصد دارد باریش را بکشد اما همان موقع رافیع از پشت سر به سینیور شلیک می کند سپس به باریش میگه همراه من بیا تا از در پشتی فرار کنیم. همان موقع فیرات و ماموران پلیس به اونجا میان و سینیور را کشته شده کنار استخر پیدا می کند فیرات حسابی کلافه و عصبی میشه.

دریا آنجا تلفن همراه باریش را پیدا می کند. خبرنگارها وارد میشن و فیرات درباره قتل سردسته قاچاقچی ها صحبت می کند زاهد وقتی این خبر را از تلویزیون میبینه از اینکه باریش او را کشته باشه حسابی می ترسد و به جیدا میگه باید هر چقدر که میتونی نگهبان ها را زیاد کنی سپس ادامه میده و میگه حالا که سینیور کشته شده با خیال راحت میتونم برم اظهاراتمو نسبت به باریش ثبت کنم چون کسی نیست که بتونه دیگه منو تهدید کنه و از جیدا میخواد که خبر دهد. باریش سوار تاکسی شده و با اسلحه راننده را تهدید می کند تا به مقصد مورد نظرش او را برساند خان بابا به همراه قنبر و ایبو به دادگستری میرن. افراد دریا او را دستگیر می کنند تا دادگاه تشکیل شود و خان بابا و قنبر به خاطر بی گناه بودنشان تبرئه بشن. وسط راه باریش راننده را پیاده می‌کند و خودش به طرف جنگل راهی می شود وقتی به آنجا می رسد به ساشا میگه مرگ مادرم طبیعی نبوده بلکه زاهد او را کشته و حسابی به هم میریزد ساشا بهش میگه امشب از کشور خارج میشیم و تو هم دیگه از همه اینا راحت میشی. وقتی ساشا در حال جمع کردن وسایل است یک دفعه به خودش میاد و میبینه که باریش سوار موتور می شود و از آنجا فرار میکند او به طرف خانه زاهد راهی می شود تا انتقام مادرش را بگیرد…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا