خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۷۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
با اومدن آلیزه به دم در اتاق سرکان، ییلدیز میره پشت در و آلیزه میگه چیشده؟ صدا شنیدم سرکان میگه داشتم فیلم میدیدم حتما صدای اون بوده آخه بدون تو خوابم نمیبره سپس بعد از کمی حرف زدن آلیزه میره و سرکان با ییلدیز دعوا میکنه و میگه بره از اتاقش ییلدیز میگه آلیزه لیاقت تو رو نداره تو یکیو میخوای همونجوری که تو آلیزه رو دوست داری تورو دوست داشته باشه مثل من! سرکان عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه و میگه فردای از اینجا میری سرکارم اخراجت میکنم! او ذهنش بهم ریخته که وقتی میخواد بخوابه آلیزه آروم میره بغلش میکنه که سرکان فکر میکنه ییلدیزه و پرتش میکنه اونور و وقتی برمیگرده میبینه آلیزه ست. آلیزه ناراحت میشه و بعد از گلگی میره. فردای آن روز آلیزه وقتی میفهمه که ییلدیزو اخراج کرده با سرکان حرف میزنه و ازش میخواد تا برگردونتش به کار اما سرکان میگه بحث کاره و تو چیزی نمیدونی پس دخالت نکن و از خونه بیرونش میخواد بکنه که آلیزه سعی میکنه مخالفت کنه اما موفق نمیشه ییلدیز وقتی داره میره انگار که سرش گیج رفته خودشو میندازه که آلیزه بهش میگه تا خوب نشی نمیزارم بری سرکان کلافه میشه.
وقتی به تعمیرگاه میره ماجرای آویزون شدن ییلدیزو به آلپ و بهاء میگه و باهم نقشه میکشن که ییلدیزو آلیزه رو از هم دور نگه داره. سرکان به آلیزه میگه هوا خوبه چطوره بریم بیرون بچرخیم؟ آلیزه میگه باید برم شیرینی فروشی نمیشه سرکان اصرار میکنه که وقتی میخوان برن ییلدیز پیششون میره و با حرفاش رأی آلیزه رو عوض میکنه و با ییلدیز میره شیرینی فروشی. سرکان وقتی برمیگرده به تعمیرگاه مسعود به اونجا میاد و درباره ییلدیز حرف میزنه و ازش میخواد تا باهاش کار کنه اما سرکان میگه اون کاری کرده که هیچجوره نمیتونم قبولش کنم. مسعود بعد از چند دقیقه به ییلدیز زنگ میزنه و میگه آفرین کارت خوب بود دیگه نمیخواد باهات کار کنه ییلدیز میگه یه نقشه دیگه دارم یه برنامه تلویزیونیه اگه سرکان و آلیزه شرکت کنن و اونجا آبروریزی بشه خیلی خوب میشه ولی خودت باید مسابقه رو ترتیب بدی مسعود قبول میکنه. سرکان برای دور نگه داشتن آلیزه از ییلدیز میره شیرینی فروشی و میگه بریم سینما اما آلیزه میگه کار دارم سرکان هرچی اصرار میکنه موفق نمیشه….
