خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۷۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۷۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۷۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

زینب به چولپان میگه ولی من که نمیتونم درس بخونم؟! چولپان میگه چرا نتونی؟ خاله جیلانتو باید ببینی اونم مثل تو یه پسر بچه داره تازه دوبرابر تو سن داره داره میره دانشگاه! زینب میگه واقعا؟ چولپان بهش امید میده. چولپان و دنیز با دیدن کبودی های بدن زینب حالشون بد میشه و به اون شوهرش لعنت میفرستن. چولپان میگه دیگه کسی دستش به تو نمیرسه ما مواظبتیم. آزرا به اتاق آرمان میره و آرمان میگه تو واقعا میکروفن گذاشتی تو خانه هالوک؟ آزرا میگه نخیر! آرمان میگه واقعا این کارو کردی؟ آزرا میگه من میگم نخیر آرمان خان منو میشناسه تا حالا خطایی ازم سر زده؟ آرمان میگه خیر آزرا میگه پس حرف منو گوش میدین یا یه فرد جدیدو؟ هالوک بهش میگه ای کاش وقتی مچتو گرفته بودمم انقدر جسور بودی! کارم باهات تموم نشده و میره. آرمان میپرسه به منم میگی چخبره؟ آزرا میگه بله همه چیزو. هالوک که همون میکروفن را تو اتاق آرمان کار گذاشته تمام حرفای اونارو میشنوه. آزرا میگه اون مرد کارهای خیلی زشتی کرده خیلی وحشتناک! آرمان میگه چی؟ هالوک با خودش میگه بگو زنشو کشته تا تو هم بمیری! آزرا میگه تمام کارهای زنشو به اسم خودش ثبت کرده، همه ی کتاب هاشو زنش نوشته بوده! از این وحشتناک تر مگه میشه؟ هالوک با خودش میگه همین؟ تازه کجاشو دیدی! آزرا زیر میزو میبینه و متوجه میکروفن میشه! سپس به آرمان نشون میده و رو کاغذ مینویسه که دعوا کنه و مخالفت کنه آزرا میگه میخوام به حسابش برسم اما آرمان با فریاد ازش میخواد تا همچین کاری نکنه و اسم دفترشو خراب نکنه چون اگه شکایت کنه به خاطر میکروفن خیلی بد میشه در آخر آزرا میگه اصلا اینجا دیگه کار نمیکنم تو کافه کار کنم بهتر از اینجاست! سپس آرمان میگه تو هم مثل زن های جوهر از پس این کارا بر نمیای برو به درد همون کافه میخوری! آزرا هم از حرص بهش دلقک میگه و میره. تو راهرو آرمان با آزرا میخندن و ازش میخواد همه چیزو واسش تعریف کنه آزرا میگه باشه ولی الان کار دارم و میره.

چولپان و دنیز و زینب به دفتر میرسن که سلیم اونجاست میره پیششون و میخواد زینب را با خودش ببره اما چولپان اجازه نمیده و اونارو به خانه میفرسته سپس باهاش دعوا میکنه سلیم میگه تو کی هستی که همچین کاری میکنی؟ تو حق نداری زن و بچه ام را ازم جدا کنی! چولپان ماده ای از قانون را بهش یادآوری میکنه و میگه فردا طلاق زینب را ازت میگیرم بهتره با وکیلت بیای، سپس به نگهبان ها میگه تا اگه زیاد اونجا موند به پلیس خبر بدن و به داخل میره. آزرا و صنم و بورا پیش افه میرن و بهش میگن که ما هدفمون یکیه و یه نقشه خوب هم داریم برای گیر انداختن هالوک ما میخوایم انتقام ییلدریمو بگیریم شما پوکت! افه میگه الان چیکار باید بکنیم؟ من نفهمیدم! آزرا میگه نقشه کشیدیم و شما باید اون دفتری که ادعا میکنین دستتون هست را بدین به بورا تا به دست هالوک برسونه افه میگه شوخیتون گرفته؟ تنها مدرکو بدیم بره ؟ آنها نقشه را واسش توضیح میدن. گونش در خانه با دیدن زینب و بچه تو بغلش شوکه میشه و دنیز وقتی ماجرارو واسش تعریف میکنه حسابی بهم میریزه. هالوک با سنگول که تو نقشه آزرا هست قرار گذاشته، سنگول میگه میخوام این کتاب آخریتونو به یه سریال تبدیل کنم سپس باهمدیگه درباره پروژه صحبت میکنن که افه به اونجا میاد و درباره دزدی کردن هالوک حرف میزنه که اگه بسازنش جلوی کارشونو میگیره سنگول جا میخوره سپس با افه بحث میکنه و بهش میگه این سریال ساخته میشه. بعد از رفتن افه سنگول به هالوک وکیلی به نام بورا گوکتاش خوراکش اینجور پرونده هاست وکیل امروزیه با قوانین امروزی کارو میبره جلو هالوک خوشحال میشه.

سرگن به خانه آزرا میره تا با بچه هایش حرف بزنه و خداحافظی کنه. سپس بهشون میگه که من به مدت ۱ سال پیشتون بستم و باید برم لندن، آنها ناراحت میشن که سرگن ن میخواد اونو هم درک کنن سپس آروم میشن و کمی بهتر میشن. هالوک سراغ بورا میره و بعد از معرفی کردن خودشان به همدیگه دست دوستی و همکاری میدیم. بورا میگه کمکت میکنم فقط باید تمام اتفاقاتی که افتاده را بدون هیچ سانسور وپنهان کاری برام تعریف کنی. زینب کنار بچه اش رو تخت خوابیده که گونش میره پیشش و بعد از حرف زدن بهشون میگه شما واقعا همیشه انقدر بانمکین؟ سپس کمی با اونا گپ میزنه. هالوک همه چیزو برای بورا تعریف میکنه و درباره اون دفتر که دست افه ست هم صحبت میکنه. سرگن آخر شب به آزرا میگه من اصلا قصد نداشتم از بچه ها دورت کنم فقط اینجوری گفتم که خودت خودتو جمع و جور کنی و به خودت بیای و از اونجا میره، آزرا به خودش میگه منم بچه هامو بهت نمیدادم اما داری چیو مخفی میکنی؟! فردای آن روز چولپان لباس هایی که برای زینب خریده را میده تا بپوشه و باهم به دفتر چولپان برن برای طلاق. بورا دفتر را به هالوک میده که او حسابی خوشحال میشه و پولی که با هم طی کرده بودن را به بورا میده سپس از اونجا میره. آزرا تو دفتر کارش نشسته که یکدفعه افه روبرویش یه شاخه گل میگیره آزرا فکر میکنه واسه اون فقط آورده و قاطی میکنه و میخواد باهاش دعوا کنه که صنم هم به اونجا میره و مشخص میشه به عنوان روز جهانی زن واسه زن های دفتر خریده. آزرا قبول و ازش تشکر میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا