خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۸۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۸۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۸۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

آزرا با افه درباره اتفاقی که افتاده حرف میزنن و آزرا میگه چیز دیگه ای به ذهنم نرسید نباید میفهمید که اینا همش یه نقشه ست! افه ازش تشکر میکنه که به خاطر خواسته اش خودشو بد کرد سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. آزرا پیش بچه هاش میره تا به اونا توضیح بده ماجرارو وقتی تعریف میکنه اونا بهش میگن که ما اینارو باور نمیکنیم چرا فکر کردی که باور میکنیم؟ آزرا با اونا در حال کل کل کردنه و ازشون میخواد تا حرفشو باور کنن در آخر عصبی میشه و از اتاق بیرون میاد و با کلافگی به خودش میگه بیا همینو کم داشتم! بورا بعد از رفتن صنم حسابی ذهنش بهم میریزه و تو فکر فرو رفته. فردای آن روز آزرا میخوا بره دفتر که جلوی در خانه اش صنم را میبینه که بغلش میکنه و گریه میکنه. گونش در حال شیرخشک درست کردنه که آزرا بهش پیام میده جلسه فوری گونش خوشحال میشه و با یالین میگه جلسه اضطراریه باید برم یالین در حالیکه حسابی خسته ست قبول میکنه که بره. دنیز به دفتر جوهر وارد میشه و تا سلام میکنه با دریافت پیام خداحافظی میکنه و میخواد بره که هانده را میبینه. وقتی حال خرابشو میبینه میپرسه چیشده هانده بهش ماجرارو میگه که آزرا و افه باهم خستن دنیز تعجب میکنه و میگه چی؟ مطمئنی؟ هانده میگه آزه خودش اعتراف کرد دیشب، دنیز شوکه میشه. گونش حسابی به خودش رسیده و به خانه آزرا رفته. آزرا با دیدنش میگه میخوای بری کنسرت؟ گونش میگه نه آبجی خیلی وقته بدون چولپان سو بیرون نرفتم دلم واسه تیپ زدن و آرایش کردن تنگ شده بود سپس وارد خانه آزرا میشه. گونش میپرسه چیشده؟ آزرا میگه نمیدونم منتظر بود بیاین. صنم میگه وورال برگشته آنها جا میخورن و میگن چی؟ گونش میگه اینکه خیلی خوبه! اما آزرا میگه من میدونم چشه به خاطر بورا آره؟

گونش میگه بورا کیه دیگه؟ چرا من نمیشناسم؟ دنیز از راه میرسه و میگه فکر میکردم من همیشه پرتم از ماجرا و چیزی بهم نمیگین! آزرا میگه منظورت چیه دنیز؟ سپس تعارفش میکنه بیاد تو. دنیز تیکه و میندازه و با طعنه با آزرا حرف میزنه. صنم تعریف میکنه که وورال زنگ زد و میخواد امشب منو ببینه دنیز میگه چی؟ وورال رپر؟ اینکه خیلی خوبه! صنم میگه تا قبل از زنگش من خوشبخت ترین زن دنیال بودم اما ریختم بهم چرا بعد از این همه وقت وقتی رفتم تو رابطه با بورا باید پیداش بشه؟ آزرا از طعنه های دنیز کلافه میشه و میگه بگو خودتو راحت کن چی میخوای بگی؟ دنیز میگه رابطه تو با افه را. صنم و گونش شوکه میشن و میگن چی؟ گونش میگه افه کیه دیگه؟ چرا من اینارو نمیدونم؟ صنم میگه به خدا میدونستم یه کششی بینتون هست. آزرا تعریف میکنه که اینجوری نیست باید هانده فکر میکرد اینجوریه ولی واقعیت این نیست! گونش میگه هانده کیه دیگه؟ صنم میگه همسر سابق افه که تو دفتر جوهر کار میکنه گونش با کلافگی میگه به خدا میترسم بپرسم چرا؟ آزرا ماجرارو واسشون تعریف میکنه اما اونا باور نمیکنن آزرا کلافه میسه و داد میزنه و میگه بریم سر مسئله خودمون یعنی صنم! چولپان با حالی خوب و خوشحال به دفتر میره و با همه به خوبی رفتار میکنه که همگی تعجب میکنن. وقتی به اتاقش میره هانده میگه اومدم استعفا نامه ام را بده و برم تمام ماجرارو فهمیدم! آنها درباره این موضوع باهم حرف میزنن و چولپان میگه من قصد بدی نداشتم واقعا هانده میپرسه چرا؟ چولپان میگه چون واقعا قصد بدی نداشتم! سپس راضیش میکنه تا منصرف نشه و میگه برو امروزم مثل دیروز با خاک یکسانشون کن! چولپان یاد آزمایش دی ان ای آزمان و بورا میوفته. به صنم زنگ میرنه که بره پی اون کار و یادش نره.

صنم با چولپان سو به پزشکی قانونی به دیدن داییش میره. او اول درباره عاشق شدنش و ماجرای بورا و پدرش بهش میگه. دایی اش میپرسه الان چه کمکی از دست من برمیاد؟ چه ربطی به من داره؟ صنم میگه که جواب آزمایششونو باید یکی کنین تا بورا متوجه پدر واقعیش نشه! همه چیز خوب پیش میره تا اینکه صنم میگه اون مرد اسمش آرمان ارسنه. دایی صنم با شنیدن این اسم عصبی میشه و میگه امکان نداره واسه اون دلقک همچین کاری کنم! صنم بیرون میره و با چولپان سو به اونجا میره دایی صنم با دیدن چولپان سو ذوق میکنه و حسابی خوشحال میشه اما صنم بهش میگه این نوه خواهریته اما اسلحه منم محسوب میشه! دایی صنم تو موقعیت بدی قرار میگیره. تو اتاق جلسه آزرا و کرم با هانده و دمت جلسه ای گذاشتن برای امضاء کردن طلاق توافقی اما بورا لحظه آخر وارد میشه و میگه این زن یعنی دمت خانم یه کلاهبرداره و تو آزرا! تو بردی! آزرا جا میخوره و میگه چی میگی بورا؟ بورا بهش میگه یادم اومد این زنو از کجا میشناسم! تو پرونده قدیمی. این زن ها کارشونه تو یه هتل قاب مردهای پولدار و احمق را میزنن تا باهم ازدواج کنن بعدشین نفرو وارد زندگی اون مرد میکنن تا بهش خیانت کنه و از این طریق پول بگیرن از اون مرد! دمت شوکه میشه و انکار میکنه سپس بورا برگه طلاق توافقی را پاره میکنه. هانده از پشت در حرف های بورا و آزرا را درباره اون هتل میشنود. بعد از رفتن آنها افه پیش آزرا میره و ماجرارو میگه افه میگه تو نباید ببری آزرا! آزرا میگه هانده بیشتر از کمک به تلنگر و به چالش کشیده شدن داره! افه میگه میخوای چیکار کنی؟ آزرا میگه دنبال پرونده موکلم میوفتم …..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا