خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۹۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۹۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۹۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

دجله دنبال راه حل میگرده تا بتونه از آژانس بیرون بره و به کارهای آیدان رسیدگی کند و در آخر مجبور می شود تا ماجرای بستری شدن کراج را به فریس خانم بگه و از او کمک بخواهد. سپس از آژانس بیرون میره و بعد از مدتی جیدا متوجه عدم حضور دجله تو آژانس میشه و به گولن می‌گه دجله کجاست؟ کارش دارم! گولن بهش میگه براش یه کاری پیش اومد رفت سریع برمیگرده من دارم به جای دجله سناریوهایی که بهش داده بودین را می خونم و خلاصه اش را می نویسم و بهتون میدم. جیدا بهش میگه مهم نیست این کار را باید دجله انجام می داد زنگ بزن بگو سریع برگرده همان موقع همان بازیگر دجله که حرفش را به جیدا زده بود و قرار بود به بهانه دیدارش با او آژانس را ترک کنه وارد آژانس میشه و ازش می پرسه که ملاقاتتون با دجله چطور بود؟ خوب بود؟ این بازیگر تازه وارد نمیدونه جیدا از چی حرف میزنه که همان موقع جیدا تمام ماجرا را می فهمد که دجله بهش دروغ گفته بود و با عصبانیت به گولن میگه اصلا به اجازه کی از آژانس رفته؟

بهش زنگ بزن سریع برگرده؟ و دیگه هم تکرار نشه! همان موقع فریس پیشش میره و میگه من بهش گفتم من بهش اجازه دادم جیدا ساکت میشه و چیزی نمیگه دیگه. دجله پیش آیدان میره و باهاش درباره پروژه صحبت می‌کند آیدان بهش میگه وقتی که کراج بهم گفت که قراره تو فیلم فاتح بازی کنم خیلی خوشحال شدم مخصوصا اینکه فهمیدم نقش مکملم در این سریال اوزان هستش دجله از آنجایی که می‌دونه نقش مقابلش اوزان نیز و کسی به اسم رحمی هستش از این حرف آیدان جا میخوره و ماجرا را بهش میگه آیدان با شنیدن این حرف از دجله حسابی کلافه و عصبی میشه و بهش میگه من فقط این فیلم و برای این قبول کردم که نقش مقابلم از اوزان بوده من دوست ندارم با رحمی همبازی بشم. باریش به محله قدیمی و خانوادگی خودش می رود تا درباره پدرش کمی تحقیق کند و بیشتر درباره اش بداند به خاطر همین به همان میخانه ای که پدرش اونجا می رفته می رود و در آنجا پرس و جو میکند.

صاحب میخانه بهش میگه پدرت آدم خیلی ساکتی بود سرش تو کار خودش بود و با هرکسی زیاد گرم نمی گرفت و حرف نمی زد اکثر مواقع هم تنهایی میومد اینجا اما هر از گاهی با دوستش که اسمش اوستا یوسف هستش میومد اینجا اگه میخوای درباره پدرت بدونی بهتره بری پیش اوستا یوسف او بیشتر از هرکسی پدرت را می شناسد. چینار از آنجایی که سردار بهش زنگ زده بود و بهش گفته بود که نمیتونه شعر بگه دیگه دنبال راه‌حلی میگردد. او تصمیم می گیرد تا سردار را با خودش به خانه قبلی و قدیمی اش ببرد تا با دیدن اونجا کمی حالش عوض شود و شاید مرکز الهاماتش شود. جیدا پیش سرکارن میره و از فریس گلگی میکند. سرکان به جیدا میگه فعلا وضعیت فریس خیلی حساسه دوست ندارم تحت فشار قرار بدمش یا بهش سخت بگیرم جیدا هم بهش میگه منم همینطور بهتره بهش بگی تا کمی از این فضاها دور بشه و خودشو کمتر دخالت بده. امراه از حرفهای دجله و گولن متوجه می شود که آنها چیزی را دارن ازش پنهان میکند به خاطر همین به گولن اصرار می کنه تا اگه چیزی هست او را هم در جریان بگذارند.

گولن وقتی اصرار های امراه را میبینه ناچارا بهش ماجرای بستری شدن آقا کراج را تو بیمارستان میگه و ازش قول میگیره که به هیچ کس چیزی نگه. جیدا به جاهیده پینار زنگ میزنه و باهاش قرار ملاقات می گذرد تا به کارهای او رسیدگی کند. سپس به گولن می سپارد تا سناریو او را هر چه سریع‌تر بخواند و خلاصه اش را بهش بگه که شاید موفق بشه و بتواند مشکل جاهیده پینار را حل کند و دوباره همکاری او را با آژانس اگو از سر بگیرد. سپس این خبر را به سرکان هم میده و او را هم خوشحال میکند. دجله با فاتح کارگردان‌ سریال و تهیه کننده در لابی همان هتلی که آیدان در آنجا اتاق دارد قرار میزارد و با آنها صحبت می کند تا آیدان به آنها ملحق شود‌. جیدا خیلی اتفاقی آنها را تو لابی هتل میبیند. دجله آنها را برای لحظه‌ای تنها میذاره تا بره به آیدان زنگ بزنه تا ببیند کجاست. جیدا وقتی با کارگردان و تهیه کننده تنها می‌شود درباره سریالی به اسم کلاغ های سیاه صحبت می کند سعی می‌کند نظر آنها را نسبت به این سریال جلب کند.

آیدان هم وقتی می بیند نه خبری از اوزان در آن سریال است و نه کراج اومده سوار تاکسی میشه و به طرف فرودگاه حرکت می کند. دجله لحظه آخر او را می بیند و از بقیه سوال می‌کند که آیدان کجا رفت و آن ها بهش میگن که ماشین گرفت و به سمت فرودگاه رفت. دجله تاکسی میگیرد و به دنبال آیدان می رود تا بتواند او را از رفتن منصرف کند. در نبود دجله جیدا متوجه میشه که او خودش را جای گولن جا زده بوده و حسابی عصبانی می شود و خودش را کنترل میکند. جیدا به آنها میگه احتمال داره نظر آیدان خیلی هم روی این کار مثبت نباشه به خاطر همین می خوام نظر شما رو ببرم به سمت چندتا بازیگر دیگه و با آنها صحبت می کند. دجله آیدان را تعقیب می‌کند که وقتی پشت چراغ قرمز می ایستد از ماشین پیاده شده و سوار ماشین آیدان میشود و باهاش صحبت می‌کند تا بتواند نظرش را برگرداند و مجبور میشه برای برگرداندن آیدان بهش بگه که با فریس صحبت میکنه تا بتواند با اوزان حرف بزنه و برای همکاری با این سریال راضی شود.

آیدان به این بهانه قبول می کند و از رفتن به فرودگاه منصرف می شود. باریش پیش اوستا یوسف میرود و ازش درباره پدرش سوال می کند اوستا بهش میگه امروز شاگردم نیومده بیا وایسا هم بهم کمک کن هم درباره پدرت حرف بزنیم باریش هم قبول میکنه. باریش وقتی در حال کمک کردن به اوستا هستش یکی از طرفدارانش او را می بیند و در عین حال ازش عکس می گیرد. دجله به آژانس برمیگرده و به فریس میگه بلاخره تونستم آیدان خانم را راضی کنم تا به فرودگاه نره. فریس ازش میپرسه که چجوری تونستی راضیش کنی؟ دجله بهش میگه مجبور شدم از شما مایه بزارم فریس ازش می پرسه که به آیدان چی گفته؟ او میگه بهش قول دادم که شما با اوزان صحبت می‌کنیت و سعی می کنید که راضیش کنیم.

فریس وقتی متوجه میشه که دجله همچین حرفی به آیدان زده کلافه میشه و میگه این چه حرفی بود که زدی آخه حالا من باید چیکار کنم؟! او بهش میگه مجبور بودم فریس خانم چاره دیگه ای نداشتم آیدان خانم داشت میرفت فرودگاه‌ جیدا دجله را صدا میزنه و به اتاقش می رود و ازش میپرسه که باهاش چیکار داشته. او بهش میگه فهمیدم که خودتو جای گولن جا زده بودی الان منتظر دلیلتم که چرا همچین دروغ گفتی و همچین کاری کردی؟! دجله چیزی بهش نمیگه و فقط بهش میگه تو موقعیتی قرار گرفته بودم که مجبور شدم همچین کاری بکنم جیدا بهش میگه حالا که توضیح نمیدی منم امکان داره بعدا بدون دلیل بخوام تو رو اخراج کنم دجله بدون هیچ حرفی اتاق را ترک می کند..‌

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا