خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی زن (کادین)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی زن (کادین) را می توانید مطالعه کنید. سریال Kadin یک سریال غمگین و درام می باشد که از شبکه فوکس ترکیه پخش می شود. سریال زن تا کنون دارای سه فصل بوده است که در چهار سال گذشته پخش شده است. زن یک سریال زیبا می باشد که دیدن آن خالی از لطف نیست.

قسمت ۹۱ سریال ترکی زن (کادین)
قسمت ۹۱ سریال ترکی زن (کادین)

خلاصه داستان سریال زن

در خلاصه داستان این سریال آمده است ؛ زن کسی که سنگینی و محبت دو فرزند رو در قلب خود را با تمام سختی ها حمل می کند … مادری بنام بهار چشمه علی که علیرغم فقر و مبارزه با زندگی می تواند بچه های خود را بخنداند و خودش را در مقابل سختی های زندگی سپر کرده تا از فرزندانش مراقبت کند. این سریال برخلاف روال همیشگی سریال های ترکیه ای ، در محله فقیرنشین به دور از تجملات روایت می شود که مورد استقبال زیادی قرار گرفته است

قسمت ۹۱ سریال ترکی زن (کادین)

ژاله با غرور با سینان صحبت میکند و سینان به او میگوید معلومه یکی آویزونت شده که انقد مغرور شدی بهم بگو کیه؟ ژاله اسم سزای را می آورد و سینان میگوید نمیدونستم انقد بد سلیقه ای،تو متوجه هستی که هنوز متاهلی؟ ژاله از این حرف او متعجب میشود و میگوید تو خودت متوجه این که من متاهلم هستی؟سرت به کار خودت باشه. او میرود. جیدا سراغ سیف الله میرود و از او میپرسد که قضیه کارت شناسایی و ازدواج چیست؟ سیف الله میگوید تو مگه نگفتی میونه ات با پیامی جدیه؟ مگه دخترم هم نگفت عروسیتونو میگیره؟ جیدا که تعجب کرده میگوید من جدی نگفتم. و سیف الله میگوید واسه این که دخترمو دور بزنی اینارو گفتی، تحقیر کردن دختر من در حد زنی مثل تو نیست،حالا که همچین حرفیو زدی باید با پیامی ازدواج کنی… جیدا عصبانی میشود اما سیف الله او را با سند هایی که در دست دارد تهدید میکند و جیدا به او التماس میکند و سیف الله قبول نمیکند. ژاله به انور و خدیجه میگوید که پیوند مناسب برای بهار پیدا شده. خدیجه میداند خون برای شیرین است و خیلی توشحال نشده اما انور خیلی خوشحال است و یکجا بند نمیشود. ژاله میگوید که متاسفانه خون مال شیرین است.

انور میگوید تاسف نداره که شیرین باید بره به خواهرش پیوند بده. ژاله و خدیجه سکوت کرده اند و انور با تاکید دوباره میگوید شیرین باید پیوند را بدهد و بلند میشود و میرود. ژاله و خدیجه هم دنبال او می افتند و ژاله به او میگوید که شیرین واقعا مریض است و سزای دکتر قابل اعتمادی است که این را تشخیص داده. اما انور میگوید که نمیتواند باور کند و به شیرین هیچ اعتمادی ندارد.
خدیجه سعی میکند او را آرام کند و انور میگوید نکنه میخوای مثل تو رو کارای شیرین چشم ببندم؟ میدونی چیه ؟تو اصلا بهارو دوست نداری چون تو رو یاد باباش میندازه. خدیجه ناراحت میشود و ژاله میگوید بجای این حرفها بیاین درمورد این که بدون اذیت کردن شیرین پیوند رو بگیریم حرف رو بزنیم. انور با نفرت میگوید اگه دختر من بخاطر این که میخواد به خواهرش پیوند بده خودکشی کنه بهتره که بکنه. خدیجه میگوید هرچه باشد نمیتواند این خون را به زور از شیرین بگیرد چون او مریض است. در آخر هم میگوید که بهتر است طلاق بگیرند و در اخر انور هم قبول میکند و آنجا را ترک میکند. خدیجه گریه میکند و ژاله دنبال انور میرود تا او را آرام کند و انور با گریه میگوید من میرم الان با شیرین حرف بزنم اون باید پیوند رو بده.

ژاله از او میخواهد که صبر کند تا او خودش همه چیز را حل کند. انور هم قبول میکند. جیدا خبر عروسی اش را با ناراحتی به حکمت میدهد. حکمت جا میخورد و پیش سیف الله میرود. اما سیف الله میگوید که به او مربوط نیست. جیدا ناراحت است و به ییلدیز و برشان قضیه لروسی اجباری اش را با پیامی تعریف میکند. برشان خنده اش میگیرد و ییلدیز از او میخواهد همه چیز را برایش تعریف کند. کمی بعد تئومان به ییلدیز زنگ میزند و میگوید که به آنجا می آید که باهم حرف بزنند. ییلدیز از خوشحالی جیدا را در اغوش میگیرد و خود را اماده میکند

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا