خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی زن (کادین)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی زن (کادین) را می توانید مطالعه کنید. سریال Kadin یک سریال غمگین و درام می باشد که از شبکه فوکس ترکیه پخش می شود. سریال زن تا کنون دارای سه فصل بوده است که در چهار سال گذشته پخش شده است. زن یک سریال زیبا می باشد که دیدن آن خالی از لطف نیست.

قسمت ۹۷ سریال ترکی زن (کادین)
قسمت ۹۷ سریال ترکی زن (کادین)

خلاصه داستان سریال زن

در خلاصه داستان این سریال آمده است ؛ زن کسی که سنگینی و محبت دو فرزند رو در قلب خود را با تمام سختی ها حمل می کند … مادری بنام بهار چشمه علی که علیرغم فقر و مبارزه با زندگی می تواند بچه های خود را بخنداند و خودش را در مقابل سختی های زندگی سپر کرده تا از فرزندانش مراقبت کند. این سریال برخلاف روال همیشگی سریال های ترکیه ای ، در محله فقیرنشین به دور از تجملات روایت می شود که مورد استقبال زیادی قرار گرفته است

قسمت ۹۷ سریال ترکی زن (کادین)

ماشین لباس شویی بهار هم خراب شده و پول تعمیرش زیاد است. برای همین او ترجیح می دهد لباس شویی جدید بخرد و انور می گوید که به گونه ای حلش می کنند. وقتی بهار می خواهد لباس ها را دستی بشوید، بچه ها که نگران سلامتی او هستند کمکش می کنند. سارپ لونت را به جای خلوتی می برد تا با هم کمی حرف بزنند. سارپ به او می گوید: «تعریف کن ببینم چرا به خاطر اینکه این عکسو دستم برسونی این همه به خودت زحمت دادی؟! » لونت می گوید: «من از چیزی خبر ندارم. دوست دخترم ازم خواست. اسمش شیرین ساری کادیه. » سارپ با دقت به حرف های او گوش می دهد و بعد پوزخندی می زند و می گوید: «جز شیرین کی میتونست باشه! روانی! چرا میخواست منو پیدا کنه؟ » لونت می گوید: «فکر کنم میخواسته یه چیز مهمی رو بهتون بگه. » سارپ می پرسد چه چیزی؟ و لونت به فکر فرو می رود و یاد حرف های شیرین می افتد اما می گوید نمیدانم… سارپ می گوید: «من نمیتونم مستقیم با شیرین در ارتباط باشم چون ممکنه جونش به خطر بیفته. برای همین از طریق تو باهاش ارتباط میگیرم. » بعد هم شماره اش را در گوشی لونت ذخیره می کند.

مونیر، شیرین را در جایی زندانی کرده است و از او می خواهد به خدیجه زنگ بزند و بگوید که امشب را در خانه ی دوستش می ماند. شیرین به خدیجه زنگ می زند و این را می گوید و بلافاصله بعد از قطع کردن گوشی با گریه و التماس از مونیر می خواهد که او را آزاد کند و قسم می خورد دیگر اسم سارپ را هم نیاورد. مونیر جلو می رود و می گوید: «مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟ » بعد هم مانیتورهایی را که تصویر خدیجه و انور را نشان می دهد روشن می کند و شیرین با بهت به تصویرها خیره می ماند. مونیر می گوید: «یکیشو انتخاب کن. اگه انتخاب نکنی زمان میگذره و خودمون مجبور میشیم انتخاب کنیم… » شیرین از او خواهش می کند که کاری به کار پدر و مادرش نداشته باشد اما مونیر به او توجهی ندارد. از طرفی لونت به شیرین زنگ می زند و وقتی می بیند او جواب نمی دهد به خدیجه زنگ می زند. خدیجه می گوید که شیرین پیش الیف است و لونت به الیف هم زنگ می زند و وقتی می بیند شیرین انجا هم نیست نگران می شود. دوروک ناراحت است که لباسی برای عروسی جیدا ندارد بپوشد. او بهانه می گیرد و انور به او می گوید که قول می دهد برایش لباس زیبایی بدوزد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا