خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۲۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۲۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

دکتر به صفیه میگه دلیل خاصی داره که همه چیز را ۴ بار میشوری؟ احتیاجی به ۴بار نیست! صفیه خاطراتی از ناجی را به یاد میاره که در تمام آنها عدد ۴ عددی پرمعنا و خوب بوده و به دکتر میگه همین عدد ۴ شده مقدس جوری که حس می کنم هر چیزیو چهار بار بشورم کامل شسته میشه و تمیز میشه و هیچ کثیفی روش نمیمونه برخلاف باور مادرم که فکر میکرد من کسی هستم که هیچ وقت تمیز نیستم. من برای اینکه حسشو نسبت به خودم عوض کنم فکر میکردم که اگه بیشتر از خودش به تمیزی اهمیت بدم دیگه کاملاً تمیزم و فکر نمیکنه که کثیف باشم! دکتر بهش میگه پس بخاطر همینه که این همه سال یاد و خاطره مادرت را زنده نگه داشتی! صفیه بهش میگه همیشه میترسم از اینکه زباله ها را کاملاً دور بریزم چون به خودم میگم اگه بهشون احتیاج داشته باشم یا زمانی برسه که لازم باشه هم اونا چرا باید دور بریزم؟! دکتر به صفیه میگه تو خودتو لایق دوست داشته شدن میبینی؟ صفیه مخالفت میکنه و میگه نه دکتر. او بهش میگه تو بد نیستی صفیه آینه ای که جلوی روت گرفتن تا خودتو توش ببینی کثیفه! رفتار هر مادری با بچه هاش همان آینه ای است که بچه خودش را در آینه میبینه.

صفیه مدام به دکتر میگه من کثیف نیستم به کسی صدمه نمیزنم دکتر دستکش های یکبار مصرف اش را در میاره و دستش را تو دستش میگیره و میگه تو اصلاً کثیف نیستی بلکه تمیزی و هیچ کثیفی توت راه نداره. صفیه دلش گرم میشه و سرش را روی شونه دکتر میزاره ناجی آنها را از دور میبینه و لبخند می زند. آنیل به خانه اسرار رفته تا با همدیگه صحبت کنن. اسرا شروع میکنه به آنیل توضیح دادن که من قبلاً بهشون گفته بودم این واحد توش یک خبرهایی هست اما هیچکس حرف منو باور نمیکرد و جوری باهام هان صحبت میکرد که انگار دیوونه شدم! آنیل بهش میگه الان که چی؟ الان خیلی خوشحالی که حرف خودت درست بوده؟ اسرا با کلافگی میگه چرا همتون یه جوری رفتار میکنین که من عذاب وجدان بگیرم و شرمنده بشم؟ و فکر کنم که آدم بدی هستم! آنیل بهش میگه نه تو آدم بدی نیستی فقط قلبت مقواییه! اسرا بهش میگه اگه اینجوریه پس چرا من همچین حسی به تو دارم؟ آنیل یه دفعه جا میخوره و میگه چه حسی؟ در خانه جیلان هان بهش میگه به نظرت فردا یک بار دیگه با هم دیگه پیش مشاور بریم؟

جیلان از پیشنهاد هان حسابی شوکه میشه و با تعجب بهش نگاه میکنه و دلیلشو میپرسه! هان بهش میگه این دفعه دیگه فقط می خوام تا خودم بفهمم که می تونم واقعاً عوض بشم یا نه! میتونم بهت حس خوبی بدم؟ امکانش هست دوباره تورو آزار بدم یا نه؟! سپس جیلان از این حرفای هان خوشحال میشه و بهش میگه باشه بریم الان با هم دیگه تو رابطه نیستیم میریم ببینیم میتونیم به هم دیگه اعتماد کنیم یا نه، بعداً اگه دیدیم همه چیز خوب داره پیش میره دوباره امتحان می کنیم و با هم دیگه رابطه رو شروع میکنیم هان قبول میکنه. بایرام در خانه اش با اوکشان با دلخوری صحبت میکنه و میگه رفتار امروزت اصلا خوب نبود! تو خودت اصلا هیچ رازی نداری که هیچ کسی ندونه؟ چیزی داشتی که از بقیه قایم کنی و به هیچ کسی نگفته باشی؟ اوکشان بدونه منو من کردن سریعاً بهش میگه چرا دارم بایرام با چشمانی گرد شده و تعجب بهش نگاه میکند، او میگه من بچه دار نمیشم نمیدونستم چجوری باید بهت بگم اما اگه بخوای ازم طلاق بگیری هیچ حرفی نمیزنم و بدونه کوچکترین معطلی طلاق میگیریم تا بری به زندگیت برسی!

اگه پیش نریمان به اتاقش میره و بهش میگه تو هیچ تقصیری نداری شما هیچ کدومتون تقصیری ندارین و خاطره ای از خودش تعریف میکنه که وقتی بچه مدرسه ای بود یک روز در جلسه اولیا درحالیکه پدرش حسابی مست بوده به اونجا رفته و حسابی از معلمش تعریف کرده فردای آن روز وقتی معلمش اونو دیده بهش گفتش که اصلاً احساس خجالت کشیدن نکن این مشکل تو میست! سپس اگه چشمش به دست زخم نریمان می‌افتد و سریعتر پیش هان میره و میگه اومدم فقط بهتون بگم که بین مشکلات و درست کردن چاله چوله های خودتون یه خورده هم به نریمان فکر کنید بد نیست و ماجرا دست هایش را به آن نشون میده و با عصبانیت از آنجا بیرون میاد. صفیه وقتی به ساختمان برمیگرده اول دم در خانه گلبن میره. گلبن با دیدن او بهش میگه خوشحالم که دارم اینجا میبینمت آبجی.

خیلی خوشحالم! فکر کردم دیگه برنمیگردی. گلبن میگه مشکلی ندارم من، من میتونم برم به تمام اهالی ساختمان بگم که اون زباله ها مال من بوده نه تو! صفیه بهش میگه میتونم بغلت کنم؟ دکتر گفت ضرری برای بچه ندارد! گلبن چشماش پر از اشک میشه و آغوشش را برای صفیه باز میکند و همدیگر را در آغوش می کشند. صفیه وقتی به خانه میره به هان میگه یه کامیون خبر کن می خوام تمام زباله های واحد بالارو بریزم دور. هان با تعجب گفت مطمئنی؟ همین الان؟ صفیه تایید میکنه و میگه بچه گلبن نباید تو همچین ساختمونه کثیفی بزرگ بشه مریض میشه سپس از تمام خانواده اش میخواد تا بهش کمک کنن و با هم دیگه تمام زباله ها را توی کامیون حمل زباله بریزن. نریمان جلوی در ساختمان اگه را میبینه و میخواد با عصبانیت از کنارش رد بشه اما اگه نمیذاره و باهاش صحبت میکنه و از دلش در میاره و در آخر پمادی که برای دستش واسش گرفته بود را بهش میده نریمان خوشحال میشه از این توجه او به خودش و او را در آغوش می گیرد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا