خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

هان که می بینه حرفهایش روی ناجی اثری نکرده و اون حرف های خودشو میزنه به شدت عصبانی می شود و قرص هایش را به زور توی دهانش می کند و میگه حالا که حرف گوش نمیدی و قدرت اینو نداری که با بیماریت روبرو بشی این دستای منه که نجاتت میده و به زور آب میده بهش تا قرص هارو قورت دهد ولی ناجی قرص‌ها را از دهانش بیرون می ریزد. هان میخنده و میگه اسرا فکر کرده بود که من اسد را اینجا زندانی کردم ولی ازش خوشم میاد دختر باهوشیه. دمش گرم، فهمیده که همچین کارهایی ازم بر میاد. ولی این وسط یه چیزی ذهنمو مشغول کرده اینم اینکه من اونو بیهوش نکردم، اگه من نزدم تو سرش پس کار کی بوده؟ اگه پیداش کنم و بفهمم که کار کی بوده حتما ازش تشکر می کنم چون بالاخره جلوشو گرفته و نذاشته که تو رو اینجا پیدا کنه.

هان یک دفعه یاد آنیل همان مردی که توی مطب دکتر باهاش آشنا شده بود میافته. یاد اون روزی که جلوی درب مطب منتظرش بود و درباره مو فرفری و قد بلند حرف میزد. به خاطر همین حدس می زنه که میتونه کار اون مرد باشه. آخرشب گلبن قبل از خواب دم پنجره میره و دوباره آنیل را توی کوچه میبینه ترسش بیشتر می‌شود که او کیه و چه کاری با اون داره نکنه دزد باشه؟! فردای آن روز گلبن وقتی هان را می بینه بهش میگه که یک نفر خانه را زیر نظر دارد. هان با شنیدن این موضوع عصبانی و نگران خانواده اش می شود و به گلبن میگه چرا زودتر نگفته؟ گلبن میگه شاید من دارم اشتباه می کنم شاید اصلا با ما کاری نداشته باشه و از دوستای اسرا باشه چون میدونی که دوست زیاد داره و هر روز یکی میره یکی میاد. هان ازش میپرسه قیافش چجوری بود؟ گلبن میگه یه مرد با قد کوتاه موهای بهم ریخته قهوه ای. هان میفهمد که آنیل را میگه و با نگرانی به خواهرهایش و اینجی می سپارد که امروز کسی حق نداره از خونه خارج بشه.

گولبن که با اسد قرار داره کلافه و ناراحت میشه و سعی میکنه هان حرفش را پس بگیره ولی نظرش تغییری نمیکنه و به همه ی آنها گوشزد می‌کند که کسی از خونه خارج نشه. صفیه بهش میگه پس مدرسه نریمان چی میشه؟ هان میگه همه خونه میمونن به جز نریمان. خودم به مدرسه می برمش. او وقتی از خانه میخواد خارج بشه اینجی جلوشو میگیره و میگه تا زمانی که بهم نگی چه خبره و دلیل خونه موندن را بهم نگی گوش نمیدم هان برای اینکه کسی نگران نشه به اینجی میگه فقط به من اعتماد کن و میره. هان موقع بیرون رفتن به بایرام هم میگه که به هیچ کس اجازه ی ورود و خروج از آپارتمان را نمیدی. بایرام ازش میپرسه آقا اسد را هم راه ندم؟ برای این می پرسم چون دیروز با گلبن خانوم قرار داشت و همدیگر را سر کوچه ملاقات کردن. هان با شنیدن این حرف عصبی میشه و با کلافگی به بایرام میگه آره اسد هم حق نداره وارد بشه.

اینجی به گلبن میگه من برای مشکلت یه راه حل دیگه ای هم پیدا کردم و با همدیگه به واحد بالایی میرن و بهش میگه بیا با هم دیوار ها رو رنگ زرد کنیم گلبن اول مخالفت میکنه ولی بعد راضی میشه گلبن به قرارش با اسد فکر میکنه و با خودش کلنجار میره که چه جوری از آپارتمان بیرون بره سپس یه راه حلی به ذهنش میرسه و به اینجی میگه بهم کمک می کنی که من برم اسد را ببینم؟ اینجی اول مخالفت میکنه و می‌گه آخه هان گفته کسی از خانه بیرون نره! گلبن اصرار میکنه و میگه زود بر می گردم کسی چیزی نمیفهمه اینجی قبول میکنه.

گلبن وقتی میخواد از آپارتمان بیرون بره بایرام جلوشو میگیره و می‌گه آقا هان اجازه نداده کسی خارج بشه ولی گلبن به زور از آپارتمان بیرون میره وقتی بایرام حواسش پرت شده، آنیل یواشکی وارد ساختمان می شود. ناجی با دیدن میخی روی دیوار فکری به سرش میزنه تا دستاشو باز کنه سپس موفق میشه گلبن وقتی پیش اسد میرسه از دیدنش خوشحال میشه و بهش میگه من وقت زیادی ندارم زود باید برگردم اسد میپرسه چرا؟ هان نمیزاره؟ اگه میدونست چقدر برام مهمی اینجوری مخالفت نمی کرد. قلب گلبن با شنیدن این هفته خوشحال میشه و قلبش تند تند میزنه. اسد بهش میگه یعنی اینو بدون که وقتی نمی بینمت خیلی دلم واست تنگ میشه.

بایرام به  هان خبر می دهد و بلافاصله او به گلبن زنگ میزنه و ازش میپرسه کجاست؟ هان وقتی میبینه که گلبن حرفش را گوش نداده عصبانی میشه و میگه سریع برگرد خونه. گلبن از اسد خداحافظی میکنه و به سرعت به سمت خانه برمیگرده و با دیدن بایرام عصبانی میشه و با ناراحتی بهش میگه تو هم تقصیری نداری بالاخره داری پولتو میگیری. هان به صفحه زنگ میزنه و با عصبانیت بهش میگه چرا به گلبن اجازه دادی بیرون بره؟ صفیه که از چیزی خبر نداره عصبی میشه و به سمت اینجی میره و با عصبانیت بهش میگه داری گلبن را هم مثل خودت می کنی آره؟ تو دیگه واقعاً داری غیر قابل کنترل میشی! ببین چی شدی که شوهرت هم پیشت نمیمونه شبا وقتی میخوابی معلوم نیست کجا میره اونم دیگه داره ازت خسته میشه.

اینجی از این حرف صفیه حسابی عصبانی میشه و بهش میگه تو اصلاً برادرتو نمیشناسی! تو اصلا نمیدونی که برادرت چه مشکلی داره! دیگه خسته شدم بس کن. با بچه طرف نیستی تو نمیتونی یعنی حق نداری نه من، نه نریمان و نه حتی گلبن را تهدید کنی. خونه پر از نفرت شده همش هم تقصیر توئه تموم کن. صفیه یاد قدیم می افته که مادرش از دستش عصبانی شده بود و حالش بد میشه و با گریه به اینجی میگه تو رو خدا سر من داد نزن من هیچ کاری نکردم و این را این جمله را چند بار تکرار می کند.

اینجی وقتی حال صفیه را میبینه سعی میکنه آرامش کند و بهش میگه من معذرت می خوام تو هیچ کاری نکردی آروم باش. گلبن وقتی به طرف خانه میره پشت سرش آنیل را می بیند و حسابی میترسه. آنیل او را به طرف تراس می برد. گلبن حسابی ترسیده و بهش میگی جلو نیا! آنیل می گه من با تو کاری ندارم فقط می خوام موهاتو ببینم و ازش میخواد موهایش را باز کند آنیل با دیدن موهایش لبخند میزند و با خودش میگه صافه، فرفری نیست…

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا