خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۱۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۱۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

وقتی باریش به دجله میگه امشب پیشم بمون چند ثانیه ای به هم خیره می مانند که دجله میگه الان شبه همه جا تاریکه فردا که نور فلش گوشیا بهت بخوره منو یادت نمیاد و گونه اش را میبوسه و میره. دجله به خانه برمیگرده که مرال میپرسه چه خبر؟ دجله میگه باریش ازم خواست شب پیشش بمونم، مرال جا میخوره و میگه البته از اونجایی که اومدی میشه فهمید که چه جوابی دادی، خوب کاریم کردی بزار فکر نکنه که راحت میتونه به دستت بیاره بزار یخورده تلاش کنه. دجله میگه اونم  احتمال داره مثل بابام که بهش گفتم نیا دیگه نیاد. دجله با بغض به مرال میگه چرا من واسه هیچکی ارزش جنگیدن ندارم؟ فردای آن روز باریش فکرش درگیره و حال خوبی نداره. برادرش متوجه میشه و فکر میکنه که هنوز از دستش ناراحته‌ باریش بهش میگه که دیشب از دجله خواستم بمونه ولی نموند. برادرش میگه تو از اون دختره خوشت میاد آره؟ دلداریش میده و بهش میگه تو هم خوشتیپی هم با استعداد تو جایگاهی هستی که همه دخترا دوست دارن باهات باشن خودتو نباز، قبول نکرد بزارش کنار برو سراغ یکی دیگه و بهش میگه که برن هم ازت خوشش میاد. مرال به دجله میگه دوست دارم اولین باری که میخواین روبرو بشین باهم چی میگه بهت و چه رفتاری داره، دجله میگه من خودمم نمیدونم چیکار باید بکنم، مرال بهش میگه باید بهش بفهمونی که عشقشو اثبات کنه بهت حتی اگه رک بهشم بگی خوبه.

برن با کلافگی دنبال کفش و وسایلش میگرده که کراج بهش میگه نزار کار و حرفه ات خیلی درگیرت کنه که بهم بریزتت، برن ازش میخواد که دوباره مدیربرنامه اس بشه که کراج میگه نه دیگه نمیشه پای تصمیمی که گرفتی باش جان نزن. کراج با همسرش در حال حرف زدن درباره برن هستن که جیلان به کراج پیام میده و باهاش ۱ ساعت دیگه قرار گذاشته. کراج خوشحال میشه و میگه احتمالا میخواد پیشنهادمو قبول کنه. همسرش ذوق میکنه و همدیگرو در آغوش میکشن و بهش میگه تو خیلی واسه آژانس زحمت کشیدی اگه کسی حق ریاست داشته باسه اون تویی. وقتی که بخری اونجارو میام تو مدرن کردن و دکوراسیونش کمکت میکنم بعد دیگه میتونی هرکیو میخوای اخراج کنی. اون دستیار فریس را هم که خرابکاری میکنه اخراج میکنی. کراج تو قبول کردن موضوع اخراج دجله تردید میکنه و میگه خیلی هم بد نیست و موضوع را عوض میکنه. فریس و نجات همدیگرو تو حیاط آژانس میبینن و نجات به فریس میگه غذارو باهم بخوریم عصر؟ فریس میگه نه نمیتونم قرار کاری دارم. نجات بهش میگه برای تعطیلات آخر هفته بریم مسافرت ۲ روزشو ولی فریس میگه ۲ روز نمیتونم بیام اینجا میریزه بهم ۱روزه بریم زود برگردیم.

نجات به فریس میگه که از حساب ها یه چیزی ذهنمو درگیر کرده اونم این که آخر هر هفته یه نفر یه اتاق از یه هتل را به حساب شرکت میگیره یا اون فرد داره مصارف شخصیشو میندازه گردن آژانس یا فاکتور تقلبیه که خیلی خوب نیست امکان بسته شدن آژانس هست و میره. رضا کوج اعلو با همان سر و وضع نقش علیچو که آشغال جمع کن هست از پشت سر  امراه و چینار میاد. اول آنها میترسن ولی بعد با دیدن رضا آروم میشن. آنها متوجه رفتار غیر عادی رضا شدن و تعجب کردن. رضا قرارداد امضاء شده را به چینار میده و میگه واسه فریس خانمه، چینار هرچی میگه بیا بالا یه چیزی بخور خودت بده به فریس قبول نمیکنه و میگه من تو محله هستم باید برم محله را ببینم و میره. باریش دست دست میکنه تا به دجله زنگ به یه بهونه ای زنگ بزنه که در آخر به بهانه کار بهش زنگ میزنه و جوری رفتار میکنه که انگار نه انگار اتفاقی افتاده، دجله ازش میپرسه از دستم ناراحتی؟ که باریش میگه نه فقط ذهنم درگیر پروژه جدیده و قطع میکنه. دجله برای فریس قهوه میبره و به خاطر دیر کردنش معذرت خواهی میکنه که فریس میگه یه بار دیگه دیر کنی پشیمونت میکنم از کارت همان موقع چینار میاد و درباره قرارداد و رضا کوج اعلو که در نقش علیچو اش فرو رفته بوده میگه.

فریس ماجرای فاکتور عجیبی که تو حساب ها پیدا شده را به چینار در حضور دجله میگه. کراج با سر قرار با جیلان میره. جیلان میگه درباره پیامی که فرستادی فکر کردم، کراج هم میگه و تصمیم گرفتی که به من بفروشی. جیلان میگه آره ولی خبری از دست نوشته نیست هروقت پولت آماده شد بهم میگی اگه تا اون موقع نفروخته بودم میدمش به تو، کراج میگه جمعه با وکیلت قرار بزار که جیلان میگه اگه تا جمعه فروخته نشده بود باشه و میره. فریس و چینار با هم تو تراس حرف میزنن و میگن اطلاعات اون هتل و اون فردو باید قبل از نجات ما پیدا کنیم و بفهمیم چی به چیه . کراج به آژانس میره و دجله تو راهرو جلوشو میگیره و میگه از پریده خانم شنیدم واسه برناگه پرتغال طلایی نمیموندی همیشه میرفتی به آنکارا یه دخترو نگاه میکردی برمی گشتی اون دختر من بودم آره؟ کراج تایید میکنه دجله گریه اش میگیره و میگه همیشه فکر میکردم از روی قصد و اجبار مسئولیت بابا بودنتو انجام میدادی واسه اینکه اذیت نشی گفتی که دیگه نیای اگه میدونستم که انقد خوشحال میشی و دوست داری هیچ وقت بهت نمیگفتم که نیای و میره‌.

رکینگ فصل جدید سریال ها روی سایت قرار میگیره و متوجه میشن که قصه پری ها افت کرده و داره میره روی هوا. مدیر برنامه ها و دستیارهاشون جلسه ای میزارن که درباره کارهاشون اونجا بهم دیگه میگن و در آخر کراج میگه که آژانس دیگه دست غریبه ها نمیوفته همگی میگن چجوری ؟ کراج میگه من میخرمش و همگی ابتدا جا میخورن و بهم نگاه میکنن و بعد از مدتی پا میشن میرن. باریش و برن تو استراحت بین فیلمبرداری میرن تا یه دوری بزنن. آنها کنار دریا وایمیستن و برن بهش میگه من دیگه دوست ندارم نقش دوست دخترتو بازی کنم باریش میگه تو هم خسته شدی؟ که برن میگه من میخوام واقعی باشه، باریش جا خورده که برن میگه میدونم واسه تو اینجوری نیست وگرنه به جای درد و دل کردن با دجله میومدی پیش من و میره که سوار ماشین بشه ولی باریش دستشو میگیره و همدیگر را میبوسن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا