خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۵۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۵۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۵۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

باریش به آژانس میره که میبینه دجله تو حیاط نشسته‌ دجله خوشحال میشه و بهش میگه اینجا چیکار میکنی باریش؟ باریش میگه یه سکانس فیلمبرداری دارم ولی قبلش اومدم اینجا ببینمت دجله میگه الان یکی مارو ببینه چی؟ باریش میگه مشکلی نیست واسه من یه مشکلی پیش اومده تو هم مثل همیشه داری بهم کمک میکنی. دجله به باریش میگه پریهانو باید برگردونم آژانس ولی نمیدونم چجوری. باریش از علاقه پریهان به یه خواننده میگه و بهش میگه  فریس و سرکان تو اتاق منتظر نفر بعدی هستن که برای معرفی بیاد داخل. امراه میاد و میگه ازگی مشکلی واسش پیش اومد و رفت من به جاش اومدم، آنها باهم حرف میزنن و فریس میگه فکر کنم امراه خوب باشه چون بهش اعتماد داریم و با استعدادم هست. دجله به دم در خانه پریهان میره و ازش معذرت خواهی میکنه و به پریهان میگه من فهمیدم که دوست داشتین به کنسرت خواننده مورد علاقتون برین ولی به خاطر اینکه فیلمبرداری داشتین نمی تونین.

منم از آشناهام تو ست خواستم که ساعت فیلمبرداریو تغییر بدن که شما به کنسرتتون برسین. پریهان با شنیدن این حرف شوکه میشه و میگه تو میدونی داری با من چیکار میکنی؟ من تا الان همچین کاری نکردم برو زود همه چیزو برگردون به حالت اولش. فریس تو اتاقشه و پریده میره حالشو میپرسه که فریس میگه خوب نیست یکدفعه گر میگیرم و گرمم میشه نکنه یائسگی زودرس گرفتم؟ پریده میگه خوابت خوبه؟ فریس میگه نمیدونم و با کلافگی میگه دوباره گرمم شد. باریش پیش برن میره و حالشو میپرسه. برن میگه خوب نیستم اوضاع خونه اصلا خوب نیست. آنها باهم حرف میزنن و باریش میشه میدونم آقا کراج خونه دجله ست. برن عصبی و ناراحت میشه و از کاروان بیرون میاد و به دجله زنگ میزنه ولی میبینه جواب نمیده.

چینار از جولیده میپرسه کجا بودی؟ جولیده میگه سر قرار با هاکان تو جلسه بودی نگفتم دیگه و بهش میگه چند تا سکانسو تعییر داده شبم شام دعوتم کرده با اسپانسر و کارگردان بیشتر آشنا بشم فقط یه مشکلی هست آقا کراجم دعوت کرده. چینار خوشحال نیشه و میگه عب نداره جونم من خودم میام جاش. چینار سناریو میخونه و از سکانس هایی که اضافه شده خوششن میاد و عصبی میشه، فریس میره پیشش و بهش میگه بین هاکان و جولیده چیزی نیست لازم نیست که حسودی کنی! چینار اول زیر بار نمیره که داره حسودی میکنه ولی بالاخره قبول میکنه که حسادت میکنه و دوست نداره جولیده با تن برهنه کنار رود راه بره لازم به این کار نیست. جولیده میره پیشش و میگه نظرت چیه؟ خیلی خوبه مگه نه؟ من که خیلی خوشم اومد. چینار میگه آره خیلی خوب بود و با کنایه میگه مخصوصا اون صحنه آخر جولیده میگه دقیقا منم اون سکانسو خیلی دوست دارم.

جولیده از حرف های چینار میفهمه که دوست داره یکسری چیزارو تعییر بده و ازش میپرسه اگه من و تو رابطه ای نداشتیم هم همین نظرو داشتی؟ چینار میگه البته من حرف ای عمل میکنم کار و زندگی جداست، جولیده میگه خوشحال شدم اینو شنیدم. دجله از آژانس میخواد بیاد بیرون که با برن روبرو میشه. برن میگه الان خیلی خوشحالی؟ دجله میگه واسه چی باید خوشحال باشم؟ برن میگه رابطه مامان و بابام بهم ریخته، بابام میاد پیش تو میمونه، عشق سابقم همش از تو مواظبت میکنه جوابی داری واسه اینا؟ دجله میگه آره دارم. همش تقصیر خودته. تو همه چیز داشتی ولی باز هم شروع کردی به غلط های زیادی کردن منو از اگو اخراج کردی منو تهدید کردی اینا همه تقاص اشتباهاتیه که انجام دادی بشین و تماشا کن‌.

دجله با بغض از اونجا میره. امیر به دجله زنگ میزنه و میگه بیا اینجا کارت دارم دجله میگه کار دارم ولی امیر میگه نیای شاید دیر بشه . دجله میره پیشش و میبینه که چمدان هایش را جمع کرده میفهمه که پیشنهاد کار تو امریکارو قبول کرده دجله خوشحالم یشه. امیر میگه ای کاش رابطه ما یه چیز دیگه میشد. امیر میگه یادت نره هرجا باشم کار داشتی میتونی زنگ بزنی بهم، دجله میگه تو هم همینطور. امیر میپرسه که حالا چیزی که ذهنتو مشغول کرده بگو. دجله ماجرای پریهان و محمتو تعریف میکنه. امیر بهش میگه که محمت خیلی دوست داشت تو اولین کارش با یه بازیگر بازی کنه. دجله میره و با منیجر اون بازیگر حرف میزنه و سناریو واسش میفرسته، او هم خیلی استقبال میکنه و خوشش میاد. دجله پرونده اش را میگیره و پیش محمت میره و بهش میگه من فهمیدم که خیلی دوست داشتیم با ایشون کار کنیم منم شفاهی سناریو بهشون گفتم ایشون هم خیلی خوششون اومد گفتم برای عذرخواهی یه کاری کرده باشم واستون  محمت میگه خیلی خوبه مرسی ولی هروقت بخوام خودم با منیجرشون حرف میزنم و در را میبنده.

دجله کلافه میشه که باریش بهش پیام میده سریعا بیا به کمکت احتیاج دارم. دجله به سرعت پیشش میره که میبینه باریش با همون کتاب فروشی که قبلا کارشو راه انداخته بود تو یه کتابخانه نشستن . اونجا به دجله دو تا مجله قدیمی از دوران جوانیه پریهان بهش میدن و میگن شاید با این هدیه بتونی دل پریهانو به دست بیاری دجله خوشحال میشه و به سرعت به دم در خانه پریهان میره. پریهان با دیدن مجله ها میگه از کجا اینارو آوردی؟ دجله میگه به کمک یه آشنا گیر اوردم امیدوارم خوشحال بشین و قبول کنین پریهان میگه مرسی ولی اینو من نگاه نمیکنم چون نمیخوام پیر شدنمو یادآوری بکنه دجله که دوباره خراب کاری کرده میگه ببخشید من قصدم این نبوده اصلا پریهان میگه باشه فهمیدم و میگه امیدوارم نیای اینجا دیگه که دجله گیگه قول نمیدم فعلا میرم که بیشتر مزاحم نشم و میره.

دجله پیش امیر میره کهم یبینه کنار خیابان منتظر ماشینه‌ امیر با دیدنش خوشحال میشه و بعد از کمی حرف زدن همدیگر را بغل و خداحافظی میکنن. شب سر میز شام وقتی چینار و هاکان تنها میشن چینار میگه که احتیاجی نیست لخت باشه جولیده تو اون سکانس میشه با یه لباس رنگ بدن منظورو رسوند، هاکان میگه میشه ولی من همه چیو طبیعی دوست دارم. مرال قبل از این که دجله بیاد به کراج میگه که دجله شمارو الگو خودش میدونه خیلی تحسینتون میکنه تو تلاش کردن و رسیدن به چیزی که میخواین، کراج چشاش برق میزنه از این چیزی که شنیده. فردای ان روز مایدا هرچی به برن زنگ میزنه میبینه خاموشه به سدا دوستش رنگ میزنه که میفهمه پیش اونم نبوده. مایدا با ترس به کراج زنگ میزنه و ماجرارو میگه. دجله که میفهمه به کراج میگه من یجوری پیداش میکنم…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا