خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۶۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۶۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اینجی بدون حرفی و ناباورانه از پیش هان می رود.
صفیه آرام شده اما مدام سراغ هان را می گیرد. گلبن پیشانی زخم شده ی او را تمیز می کند اما صفیه می گوید: «هان کجا موند چرا نیست؟ حتما باز رفت دنبال دختره! منه ساده حرفاشو باور کردم اما اون بازم مارو ترک کرد! » و با عصبانیت از جایش بلند می شود که می فهمد دیگر خبری از خیال و صداهای مادرش نیست و می گوید: «مامانم نیست! رفته! » و به سمت قاب عکس شکسته ی مادر می رود و با دلهره می گوید: «میدونم حسابمو میرسه. وقتی تنها بمونم حتما میاد پیدام میکنه! » گلبن می گوید: «آبجی ما پیشتیم اون نمیاد سراغت! » صفیه می گوید: «مثل قولی که هان بهم داد؟ هنوز چند دقیقه از قولی که داده نگذشته اما باز تنهام گذاشت و رفت! » که چشمش به هان می افتد که با ناراحتی گوشه ای ایستاده. صفیه می گوید: «نکنه اونم مثل قبلی تنهات گذاشت و رفت! » حکمت رو به هان می گوید: «اصلا نگران نباش پسرم. یه راهی پیدا میکنیم که برگرده. » صفیه با عصبانیت به سمت او برمیگردد و می گوید: «مثل راهی که تو پیدا کردی؟! » و یاد وقتی می افتد که مادرش با خوشحالی شام مفصلی برای پدر درست کرده بود و بعد از مدت ها به خودش رسیده بود تا بتوانند کمی با هم خلوت کنند اما حکمت با بی رحمی به او گفته بود که تصمیم به طلاق گرفته!

صفیه تمام حرف هایشان را شنیده بود و حالا با بغض و کنایه رو به پدرش می گوید: «ازت ممنونم که نرفتی و تنهام گذاشتی! خیلی فداکارید. هم تو و هم داداشم. »
گلرو به خاطر بیماری ناجی خیلی ناراحت است و تصمیم گرفته تا هرطور شده درمانی برای آن پیدا کند و عقب نکشد.
هان شب دم اتاق صفیه می رود تا با هم صحبت کنند. صفیه به عکس مادرش خیره می شود و می گوید: «باهام قهر کرده! چون حتی منم بهش پشت کردم. » و بعد بی مقدمه می گوید: «با صمیمی ترین دوستم ازدواج کرده.. پس چرا برگشتی و ذهن منو بهم ریختی دوباره؟ همشون مثل همن. خیانت میکنن چون ما بچه های حصیبه هستیم. » هان می گوید: «ما مثل اون نیستیم ما درونمون انقدر کینه نداریم آبجی. » صفیه می گوید: «به تو هم خیانت کردن. خبر نداری. برای این که ناراحت نشی نگفتم. اینجی هم به زودی خیانت میکنه. قبلیه بهت خیانت کرد و منم دیدیمش. » هان با حرف های او بهم می ریزد اما باورش ندارد.

اینجی جواب تماس و پیام های هان را نمیدهد. هان همان شب دیر وقت به در خانه ی اسرا می رود و می گوید: «اینجی اینجاست؟ » اسرا می گوید نه اما هان باورش ندارد و داخل خانه را نگاهی می اندازد. هان می پرسد: «میدونی کجاست؟ » اسرا می گوید: «دلش نمیخواد کسیو ببینه. » هان موقع رفتن می پرسد: «اویگار کجا رفت؟! اونم رفت بیرون شهر؟! » اسرا که باورش نمی شود هان انقدر ذهن مریضی داشته باشد فقط از او می خواهد که خانه اش را ترک کند.
هان بعد از انجا شبانه شیشه ی بوتیکی را می شکند و مانکن پلاستیکی داخل آن را برمیدارد و بین آشغال ها با عصبانیت شروع به درد دل با او می کند و می گوید: «این سومین باره که اعتماد کردم! من دیگه تمومم! فهمیدی؟! » و با عصبانیت آشغال ها را بهم می ریزد و در آخر هم بینشان دراز می کشد..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا