خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۶۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۶۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۶۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

باریش و دجله وقتی همدیگر را می بوسند یه صدایی از بیرون خانه میاد که انها میترسن و از همه فاصله میگیرن. باریش میبینه که یه نفر داره فرار میکنه، باریش به دنبالش میره ولی نمیرسه که بگیرتش. دجله و باریش استرس میگیرن که کی اونارو دیده و از طرفی دجله باریش میگه قبلا هم یه اتفاقی افتاد ترمز ماشینم بریده بود تصادف کردیم، دجله میترسه و میگه از قبل هم این اتفاق ها افتاده به من چیزی نگفتی؟ سپس میگه پس امکان داره شلیک تو سر صحنه هم غیر عمد نباشه باریش میگه امکانش هست وقتی این همه اتفاق باهم افتاده امکانش هست که همشون از عمد کار یه نفر باشه. دجله از باریش میخواد به پلیس بره و شکایت کنه و به فریس هم اطلاع بده هرچه سریعتر. سرکان برای اینکه رابطه اش را با فریس داشته باشه و همکاریشون هم ادامه داشته باشه بهش پیشنهاد میده که تو شرکت شریک بشه، فریس میگه چرا؟

سرکان میگه چی چرا؟ فریس میگه چرا وقتی میدونی من همچین کاری نمیکنم بهم پیشنهاد میدی؟ سرکان میگه فقط میخوام رابطمون به مشکل نخوره. فریس میگه چجوری همچین چیزی به ذهنت رسید؟ من اصلا اونقدر پول ندارم که بتونم شراکت کنم باهات از طرفی وقتس هیچکی هیچ درصدی سهام نداره تو شرکت من نمیتونم از این فرصت استفاده کنم. سرکان میگه پس چیکار کنیم که رابطمون حفط بشه ؟فریس میگه نمیدونم اینجورین نمیشه و میره. ایدین وقتی میفهمه که همچین اتفاقی افتاده سریع تصمیم میگیره دوربین مدار بسته بزاره تو خونه. فریس وقتی میفهمه که باریش همچین چیزیو بهش خبر نداده عصبی میشه و باهمدیگه میرن به کلانتری و باریش شکایتش را ثبت میکنه. کراج حسابی درباره شرکت انیمیشنی که سرکان تو نیویورک داشت تحقیق میکنه‌. کراج به یکی از دوستانش که تو نیویورک هست زنگ میزنه و بهش میسپاره که درباره شرکت سرکان تحقیق کنه و هرچی فهمید بهش خبر بده.

صبح زود تمام منیجرها تو اتاق جلسه جمع میشن و سرکان درباره برنامه روزانه شون ازشون میپرسه‌ بعد از بازگو کردن برنامه هایشان هرکسی سر کار خوش میره. سرکان از پریده میخواد که بمونه. سرکان درباره کار با پریده حرف میزنه و میگه از بازیگرات چخبر؟ پریده میگه فعلا همون همیشگی ها هستن خبری نیست. سرکان بهش میگه به نظرت چطوره با بازیگرای جدید هم وارد معامله بشی؟ بالاخره برای اینده شرکت لازمه یه کارهایی بکنیم. پریده میگه سرکان جان میدونی که رابطه ام با بازیگرهای جدید زیاد خوب نیست، سرکان بعد از کمی حرف زدن باهاش بهش میگه نظرت درباره فکر کردن به بازنشستگی چیه؟ بهش تاحالا فکر کردی؟ پریده حسابی جا میخوره و میگه من تاحالا اصلا بهش فکر نکردم سرکان پیشنهاد میده که درباره اش فکر کنه. فریس و دجله سر فیلمبرداری فیلم جدید باریش میرن و دجله از اونجا به باریش پیام میفرسته و حالشو میپرسه باریش بعد از کمی حرف زدن با دجله به سمت محل فیلمبرداری میره.

باریش تو پروژه جدیدش با بازیگری به اسم شریف همبازی است. انها تو اتاق گریم در حال اماده شدن هستند که دجله به اونجا میره و باریش از دیدن دجله به قول معروف رنگ و روش باز میشه که از چشمای شریف دور نمیمونه. دجله از شریف حالشو میپرسه و میگه چیزی لازم ندارین؟ شریف تشکر میکنه و میگه نه مرسی، دجله از باریش هم میپرسه و که باریش میگه نه دجله فعلا چیزی لازم ندارم. بعد از رفتن دجله شریف از باریش میپرسه این دختر جوان کی بود؟ باریش میگه دجله دستیار فریس خانمه البته مدیر برنامه هم هست، شریف میپرسه فقط همینه؟ باریش میگه آره چیزی نیست و به کارشون ادامه میدن. سر صحنه برف سنگینی میبارد و عوامل حاضر هستند تا فیلمبرداری را شروع کنن. وسط فیلمبرداری یکدفعه شریف دچار فراموشی میشه و میگه باید برم، فریس ازش میپرسه، کجا میرین اقا شریف؟

شریف میگه باید برم شب قرار شام دارم با پسرم و میره. فریس به دجله میگه برو جلوشو بگیر ببین کجا میره؟ دجله از شریف میپرسه پس فیلمبرداری چی میشه آقا شریف؟ شریف بهش میگه شما کارتونو بکنین من باید برم دجله میگه مسیر خونتون از این طرف نیست و جلوشو میگیره. فریس و دجله اقا شریف را به دکتر میبرن تا ببینن چه اتفاقی واسش افتاده، دکتر بهش میگه چیزی نیست یه لکه تو سرش هست که به مرور زمان خودش میره ولی تا زمانیکه این لکه بره احتمال یکسری حواس پرتی ها هست یا فراموشی های کوتا مدت باید یخورده حواستون بهش باشه وگرنه مشکل دیگه ای نداره. فردی به اسم سرکان برای برن یه دسته گل و یه یادداشت میفرسته، برن خیلی خوشش میاد و زنگ میزنه به سرکان که ازش تشکر کنه ولی سرکان بهش میگه کار من نبوده برن جا میخوره و تو فکر میره که پس کار کی بوده؟

همان فردی که برای برن دسته گل فرستاده، به تمام عکس هایی از برن که برای خودش جمع اوری کرده نگاه میکنه. سرکان به اتاق کراج میره و بهش میگه کمترین سود وارده برای آژانس متعلق به پریده ست و باید واسش یه فکری بکنیم. همه تو اتاق جلسه جمع میشن. فریس میگه کارگردان خواسته یه نفر دیگه را جایگزین شریف بکنن واسه فیلم چون معلوم نیست چه اتفاقی میوفته سرکان و کراج میگن به نظرم یکی دیگه بیاد بهتره چون آژانس زیر سوال نمیره. سرکان از پریده میپرسه نظر تو چیه پریده؟ او میگه من اصلا به کارهایی که به شریف مربوط باشه دخالت نمیکنم. فریس میگه من نمیتونم این کارو بکنم چون وقتی حالش خوب بشه بیاد ازم بپرسه چی بگم؟ بگم راحت یکی دیگه را گذاشتن چای تو؟

به نظرم شریف میتونه تا اخر این پروژه کارو تموم کنه هیچ مشکلی هم پیش نمیاد، سرکان قبول میکنه و میگه مسئولیتش با خودته اگه خوب پیش نره به مشکل بخوری باید از این اژانس بری، فریس جا میخوره و قبول میکنه. چینار و فریس و کراج باهم جمع میشن تا تصمیم بگیرن برای پریده چه فکری میتونن بکنن. در آخر به این نتیجه میرسن که به دروغ جلوی سرکان وانمود کنن که پریده قبول کرده با بازیگرهای جدید هم کار کنه و از طرفی به امراه و گولین و دجله میسپارن تا برای مصاحبه چند نفر را پیدا کنن و به آژانس بیارن….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا