لیلا حاتمی، یخچال سخنگو و زندگی دوگانه
*محدثه واعظیپور
یک) این روزها و پس از پخش آگهی یخچال با حضور لیلا حاتمی، سیلی از انتقاد و نکوهش نثار بازیگری شده که در سالهای اخیر بیش از هر چیز دیگری، ستایش شده است.
لیلا حاتمی، بازیگر بزرگ و محبوبی است، آنقدر محبوب که بعضی منتقدان و روزنامهنگاران، معمولا از بازیهای متوسط یا ضعیفش چشمپوشی کرده و بیشتر از نقد، برایش ستایشنامه نوشتهاند. رفتارهای نادرست او (مثل برخورد بیمنطق و غیرحرفهای با خبرنگار خانم پشت صحنه فیلم «رگ خواب» و دفاع از آن حرکت در نشست خبری، کمتر نقد جدی شد و ستایشگران او ترجیح دادند فراموش کنند که وظیفه هیچ بازیگری این نیست که دیگران را ادب کند!
حالا و در شرایطی که جامعه ایران در گرانی و تورم دست و پا میزند و مشکلات اقتصادی و بیم از آینده، نفس مردم را گرفته، یک آگهی ضعیف پخش میشود که لیلا حاتمی سیاهپوش، در خانهای بزرگ، جایی وسط پذیرایی، برای یخچالش پیدا میکند. یخچال سخنگو با ستاره سینمای ایران حرف میزند و احتمالا قرار است به واسطه این آگهی بینمک، ایرانیها مجاب شوند این مدل یخچال را بخرند.
این که آگهی لوس است یا چرا خانم بازیگر در آن سیاه پوشیده، یا صورتش معلوم نیست، یک بحث است و این که ما به بازیگری بتازیم چرا آگهی بازی میکند، اشتباهی است که مدام تکرار میشود. این که گوشت گران است و مردم به گورخوابی روی آوردهاند، باعث تاسف است. ما در کشوری ثروتمند و غنی زندگی میکنیم، توقع داریم آرام و شاد باشیم، اما این گناه لیلا حاتمی نیست که میتواند دستمزد خوبی برای بازی در یک تیزر بگیرد. گناه حمید نعمتالله هم نیست. آنها مقصر ناکامیها، فقر و بیعدالتی نیستند. آنها دستمزد جایگاهشان را میگیرند، این بازی همه جای دنیا وجود دارد. ستارهها ساخته میشوند تا چرخ نظام سرمایهداری بچرخد. اما در اینجا با توجه به پشت پرده این داستانها، میشود روی منابع مالی دستمزدها و پرداختها حساس بود. اما نباید انتظار داشته باشیم آنهایی که میتوانند از این مواهب استفاده کنند، خودشان را از این سفره محروم کنند. واقعبین باشیم، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و حسن فتحی، پس از شفاف شدن ماجرای منابع مالی «شهرزاد» چه کردند؟
دو) لیلا حاتمی، بازیگر است، با انبوهی نقش درخشان و فیلم به یادماندنی. در بیست سال اخیر، او جزو بهترین بازیگران سینمای ایران بوده، نمیشود، نادیدهاش گرفت. این ماندگاری و کارنامه مهم است. اما او، بازیگر است، همانطور که نوید محمدزاده، محمدرضا گلزار، جمشید مشایخی، محسن کیایی و … مثل آنها میتواند در تبلیغ هر کالایی بازی کند. این میزان انتظار داشتن از بازیگرها و سلبریتیها و مقایسه کردن آنها با چند بازیگر بزرگ خارجی که برای حضورشان مقابل دوربین تیزرها و آگهیها حساب و کتاب و وسواس دارند، پاک کردن صورت مساله است. جامعه ما بسیار مادیگراست. از میان ما، از میان همان بازیگرانی که ممکن است در ذهنتان کار تبلیغاتی را نپذیرند، تعداد کمی حاضر بودند از این رقم (که ظاهرا آنقدر چشمگیر بوده که حاتمی را ترغیب به بازی در این تیزر کرده است) چشمپوشی کنند. این ناعادلانه است که کودکانی در بیمارستان به خاطر چند میلیون تومان از دست میروند، اما مقصر این نابرابری و شکاف، حاتمی یا ترانه علیدوستی و نوید محمدزاده نیستند. ناامیدکننده است، اما همین سریالهای شبکه نمایش خانگی و دستمزدهای کلانی که برای این تولیدات اغلب ضعیف و شکست خورده پرداخت میشود، محل ابهام و پرسش است.
سه) اگر در خارج از ایران، بازیگران و ستارهها، دستمزدهای کلان میگیرند و نکوهش نمیشوند، چند دلیل واضح دارد. اقتصاد این کشورها شفاف است، نظام عرضه و تقاضا درست کار کرده، همهچیز اطلاع رسانی میشود و اصراری برای پنهان کردن وجود ندارد. اما اینجا، در همه حوزهها با نبود شفافیت روبروییم و نظام عرضه و تقاضایی در کار نیست. اصلا معلوم نیست چرا یک پروژه میتواند بدون مخاطب و بدون سودآوری با مبلغی هنگفت ساخته شود، چرا در پروژههای ارگانی به بازیگرها و عوامل دستمزدهای کلان میدهند و چرا تهیهکنندههایی یک شبه خلق میشوند تا سازنده پولسازترین پروژههای سینما و تلویزیون باشند؟ خشم فروخورده ما از پدیدههای مختلف، باعث میشود واکنشها به بعضی مسائل پررنگتر از آنی باشد که باید. این بار، این خشم دامن لیلا حاتمی را گرفته است. اما همین جامعه خشمگین آزرده تا چند روز دیگر درگیر بحرانی تازه خواهد شد و این ماجرا را از یاد خواهد برد.
چهار) جامعه ایرانی یک معضل بزرگ دارد، ما برای خودمان بت میسازیم. در عرصه سیاست، هنر، فرهنگ و حتی زندگی شخصیمان به آدمها ابعادی فراتر از اندازه واقعیشان میدهیم، بتهایمان را ستایش میکنیم و روزی از آنها سرخورده شده، بدون این که سهم و نقش خودمان را بپذیریم، آنها را نفی و انکار میکنیم. این گرفتاری در منتقدان و اهالی رسانه هم وجود دارد، در حالی که وظیفه ما هورا کشیدن برای بازیگرها و کارگردانها نیست. میتوانیم بعضی از این ستارهها را دوست بداریم، اما شیفتگی بیش از حد مقابل هر اظهار نظر پرت و غلطشان و این حجم از استحاله در آنها به چنین یاسی منجر میشود. یاسی ویرانگر که بیش از همه، خودمان را آزار میدهد.