خلاصه داستان قسمت ۳۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.
قسمت ۳۶ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
خبرنگارها مدام با اندر تماس میگیرند تا درباره خبر ازدواج ییلدیز و دوعان ازش سوال بپرسند که آیا به او خیانت شده تو این ماجرا یا نه؟ و اصل قضیه چیه؟! اما اندر انقدر عصبانیه که جواب هیچ کدام از تماس ها را نمیده و به جانر میگه این خبرنگارا هم ول کن نیستن! جانر او را دلداری میده و میگه غصه نخور آبجی تو از این موضوع هم مثل موضوعهای دیگه بر میای و براش یه راه حلی پیدا می کنی مشکلات بزرگتریو حل کردی این که چیزی نیست! همون جوری که همیشه همین کار را می کردی اصلا چیز خاصی نیست که بخوای خودتو اذیت کنی. اندر ظاهرشو حفظ میکنه و میگه آره راست میگی برای این هم راه حل خوبی پیدا میکنیم. کومرو به دنبال راه حلی هست تا بتواند از شر ییلدیز خلاص بشه به خاطر همین به دوستش مریچ که در گذشته دوست مشترک و چاتای بوده و در آمریکا وکالت میکند، خبر میدهد تا پیشش بیاد. کومرو و مریچ به کافه میرن تا آنجا با همدیگه صحبت کنند و تمام ماجرای ییلدیز را برایش تعریف میکنه و بهش میگه الان هم می خوام از شرش خلاص بشم.
از طریقی میشه حکم طلاقش صادر بشه؟ مریچ بهش میگه در یک صورت اونم اینکه خود دوعان خان برن و قرارداد ازدواج را فسخ کند در صورتی که خود ییلدیز هم موافقت کنه این طلاق صادر میشه وگرنه هیچ کاری از دستمون بر نمیاد. کومرو خنده عصبی می کنه و می گه اون زنیکه قطعاً از بابام طلاق نمیگیره می خواد مثل زالو بچسبه به زندگیمون. شب در خانه ییلدیز به دوعان می گه حالا که کومرو و چاتای با هم ازدواج نکردند ما میتونیم طلاق بگیریم و این بازیو هر چه زودتر تمام کنیم اما دوعان بهش میگه به این زودیا نباید جا بزنیم کومرو مرتکب اشتباه خیلی بزرگی شده بود و به این زودی خبر ازدواج صوریمان پخش نشه خیلی بهتره یه مدتی همین رابطه رو ادامه بدیم تا ببینیم چی پیش میاد. کومرو وقتی با پدرش تنها میشه بهش میگه دوستم مریچ از آمریکا اومده اینجا باهاش صحبت کردم بهم گفت که از یه طریقی میتونی طلاق بگیری اونم اینکه قرارداد ازدواجو فسخ کنی و به ییلدیز هر چقدر که میخواد پول بدی تا بره.
دوعان بهش میگه من نمیدونم تو دنبال چی هستی اما من خیال جدا شدن از ییلدیز را ندارم و به خاطر کار تو باهاش ازدواج نکردم دیگه هم نمیخوام درباره این مورد چیزی بشنوم الانم ازت می خوام سر میز شام احترامشو نگهداری و چیزی بهش نگی! کومرو که کلافه شده خودش را کنترل میکنه و به دوعان میگه تمام تلاشمو می کنم. سر میز شام اسما مادر ییلدیز میگه چه خانواده خوبی هستیم. کومرو با خندهای مصنوعی و مسخره آمیز بهش نگاه میکند و میخنده. کومرو و ییلدیز مدام به هم دیگه تیکه میاندازند و همدیگر را ضایع می کنند در آخر کومرو به پدرش دوعان میگه فردا مراسم با کنسولگری و سفارت کشور آنگولاست یادت که نرفته؟ ولی فکر کنم به خاطر ازدواج با ییلدیز اونجا نمیای درسته؟ دوعان بهش میگه نه فردا تو مراسم شرکت می کنم ییلدیز هم باهام میاد. کومرو جا میخوره و میگه واقعا؟ با ییلدیز؟ و به حالتی تحقیر آمیز او را نگاه میکنه. اما ییلدیز به دوعان میگه میشه من نیام؟ آخه خاطره خوبی از این مراسم های سفارت کشور ها ندارم اگه نیام بهتره.
کومرو حرفشو تایید میکنه و میگه آره خیلی خوب میشه تو نیا اما دوعان به ییلدیز میگه که نه نمیشه تو باید باهام بیای من هستم مشکلی پیش نمیاد او نیز قبول میکنه که کومرو دوباره حالش گرفته میشه و بهش میگه پس حداقل به سر و وضع خورده برس. ییلدیز میگه تو نمیخواد نگران من باشی به فکر خودت باش و آروم از مادرش میخواد تا درباره کشور آنگولا سرچ کنه تا کمی اطلاعات به دست بیاره و مطمئن بشه که مثل سری قبل ضایع نشه و کشور آنگولایی اصلا وجود داره یا نه! چاتای برای اینکه کمی ییلدیزو حرص بده به سادایی میگه تا بره و هالیت جان را ازش بگیره وقتی سادایی میاد و به ییلدیز خبر میدن او کلافه میشه و میگه الان وقت خواب بچهست! این چه وقت اومدنه! اون میخواد اینجوری حرص منو در بیاره و منو کلافه کنه! من میشناسمش سپس به سادایی هالیت جان را تحویل میده و میگه ولی اینو به چاتای بگو که این بچه احتیاج به خواب، استراحت و غذا داره نمیتونه وقت و بی وقت همینجوری بیاد بچه رو بگیره برای این که حالشو بگیرم و بفهمه موفف نشده عصبیم کنه این سری بچه را میدم اما زود برش گردون!
فردای آن شب ییلدیز برای هواخوری به تراس میره که چای او را از تراس میبینه آنها با همدیگه کمی صحبت می کند که دوعان متوجه میشه چاتای تو تراس است و به خاطر همین از قصد پیش ییلدیز میره و باهاش خیلی عاشقانه و گرم و صمیمی رفتار میکنه تا عصبانی میشه و از آنجایی که نمیتونه اون صحنه رو ببینه به خونه برمی گرده و با کلافگی و عصبانیت به سادایی میگه اونا جواب این کارشونو میگیرند! اون مرتیکه حق نداره با زن من اینجوری برخورد کنه سادایی وقتی میبینه چاتای عصبانی و کفری است سعی میکنه کمی آرومش کنه و بهش یادآوری می کنه و می گه ولی آقا شما از ییلدیز خانم طلاق گرفتین دیگه زن شما نیست! و این هم به یاد بیارین که شما با دختر همین مرد وارد رابطه شده بودین! چاتایی از شدت عصبانیت این حرف ها را قبول نداره و سادایی هرچی میگه حرف خودشو میزنه و حق را به خودش میده…