حکایتی از آب دوغ خیار خوردن ناصرالدین شاه

غذای شاهانه همیشه مشخص بود و کاملا اربابانه سرو می شدند اما یک بار…

می گویند در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده بود به شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت می خورند را میل فرمایند.

 

حکایتی از آب دوغ خیار خوردن ناصرالدین شاه

 

شاه پرسید که مگر رعیت ما چه میل می کنند !؟

امیر گفت : ماست و خیار…

شاه سر آشپزباشی‌ را صدا زد و فرمان داد برای ناهار فردا ماست و خیار درست کند…

سر آشپزباشی‌ به تدارکات چی دستور تهیه مواد زیر را داد:

۱) ماست پر چرب اعلا ۶ من …

۲) خیار نازک و قلمی ورامین ۲ من …

۳) گردوی مغز سفید بانه ۱ کیلو …

۴) پیاز اعلای همدان ۱ من …

۵) کشمش اعلا و مویزِ شاهانی بدون هسته ۱ کیلو …

۶) نان مرغوب مغز دار خاش خاش دارِ دو آتیشه ۳ من …

۷) نعنای باغی اعلا و سبزی‌های بهاری ۱ کیلو! …

۸) و …

 

حکایتی از آب دوغ خیار خوردن ناصرالدین شاه

 

خلاصه مطلب این که ناصر الدین شاه قبله عالم صاحب قران بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار تناوول کردند، فرمان به یک کاسهِ اضافه داد و در حالی‌ که ترید می فرمودند برگشت و به امیرکبیر گفت: « پدر سوخته ها ، رعایای ما چه غذاها می خورند و ما بی‌ خبر بودیم ! هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت، به چوب و فلک ببندینش …!!!!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا