خلاصه داستان قسمت ۱۶۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۱۶۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۱۶۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

افراد خطیب برای او خبر می برند که شرمین تصادف کرده و به بیمارستان منتقل شده است. خطیب هول می شود و به او میگوید که به بیمارستان برود و اگر دادستان آمده بود به او خبر بدهد. سپس اسلحه خود را برداشته و بیرون می آید.
دادستان به اتاق شرمین می رود. شرمین حقیقت را میگوید که دمیر قاتل نبوده است و او بخاطر دشمنی با آنها شهادت دروغ داده است. خطیب سریع به خانه رفته و چمدان خود را جمع میکند و در مقابل کنجکاوی زنش میگوید که مدتی به شهرستان می رود. او خیلی کلافه است. دمیر قرار است آزاد بشود و همه کارگران او دم در زندان آمده و مشغول بزن و برقص و شادی هستند. دمیر به زندانی ها پول میدهد و با آنها خداحافظی کرده و بیرون می آید. او سوار ماشین شده و در مسیر ایلماز را میبیند که به او زل زده است. ایلماز از آزادی دمیر به شدت عصبی است. در خانه همه دم در جمع شده و به دمیر بابت آزادی تبریک می‌گویند. زلیخا از پنجره به دمیر نگاه میکند. دمیر از نسرین میخواهد که عدنان را پایین بیاورد. کمی بعد زلیخا پایین می رود اما دمیر اصلا به او محل نمی‌دهد. زلیخا متعجب و کلافه می شود.
شب در خانه تکین، تکین و بهیجه در مورد حرفهای وکیل به مژگان توضیح میدهند و می‌گویند که بهترین کار رد میراث است. مژگان نیز قبول میکند. بهیجه از اینکه خانه اش نیز تصرف شده و جایی برای ماندن ندارد ناراحت است.

مژگان میگوید که او عضوی از خانواده است و می‌تواند آنجا بماند. تکین نیز تایید میکند. نظیره این حرف را شنیده و با حرص به آشپزخانه برگشته و به خدمتکار دیگر میگوید که بهیجه قرار است آنجا بماند. زیرا آنها ای بهیجه خوششان نمی آید. در خانه دمیر از هولیا سوال میکند که چگونه شرمین را برای پس گرفتن شهادتش قانع کرده است. هولیا فقط میگوید که بدهی او را بخشیده است. دمیر می‌گوید که این مبلغ زیاد بوده و نباید این کار را می‌کرد. هولیا میگوید که آزادی او ارزشش را داشته است. صباح الدین به اتاق شرمین می رود . شرمین از او به خاطر اینکه نجاتش داد تشکر میکند. صباح الدین میگوید که او کاری نکرده و ایلماز او را نجات داده است، اما شرمین با پس گرفتن شهادت به او خیانت کرده است. شرمین میگوید که او حقیقت را گفته است. صباح الدین میگوید که در هر دو صورت او کار بدی کرده بود. تکین و ایلماز در حیاط نشسته اند. ایلماز می‌گوید که امروز دمیر آزاد شد و او از این که قاتل جنگاور به راحتی در شهر می چرخد عصبی است.

زلیخا پیش آنها می آید و با دمیر حرف می زند اما دمیر باز هم به او اهمیت نمی‌دهد. زلیخا عصبی شده و میگوید که او کاری نکرده است و حقیقت را تعریف کرده است. دمیر بی توجه به زلیخا، از ثانیه میخواهد که اتاق مهمان را برایش آماده کند. صبح روز بعد زلیخا دوباره با دمیر بحث میکند و هرچه میخواهد او را قانع کند که کار اشتباهی نکرده فایده ندارد. کمی بعد، یکی از زنهای کارگر اطراف به آنجا آمده و میگوید که میخواهد حال حامینه را بپرسد زیرا چند روز پیش او را در حالیکه حالش خوب نبود و در جاده گم شده بود پیدا کرده و به خانه باغ برده بود و به او انجیر داده بود. هولیا و دمیر با شنیدن این حرفها جا می خورند. زلیخا حق به جانب به آنها نگاه میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا