خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۴ سریال ترکی رامو
قسمت ۴ سریال ترکی رامو

قسمت ۴ سریال ترکی رامو

در زمان گذشته، چند نفر از اهالی روستان عبدو پدر رامو را گرفتن و پیش خان روستا میبرن رامو که پسربچه ای ۱۲،۱۳ ساله هست تعقیبشان میکند. او از بالای در دروازه اصلی خانه خان انها را میبینه که عده ای دور عبدو را گرفتن. عبدو به خان میگه تا زمانیکه حق و حقوق مارو ندین کار نمیکنیم خان بهش برگه ای نشون میده و میگه هیچکی اعتراضی نداره و دارن کاراشونو میکنن فقط تو مشکل داری! عبدو کلافه میشه ولی از حق خودش نمیگذره که افراد خان شروع میکنن به کتک زدنش رامو موفق میشه از سیم خاردارهای بالای در خلاص بشه. زمان حال، رامو با یادآوری این خاطره تیری تو سر چنگیز میزنه و کارشو تمام میکنه. نجو که موفق شده فرار کنه رامو و بز گیرش میندازن که نجو ازشون خواهش میکنه که ببخشتش و بهشون میگه من به کارتون میام رامو میگه چرا این کارو بکنیم؟ نجو میگه هرکاری بگین میکنم قول میدم کمکتون کنم. حنیف که جلیقه زد گلوله پوشیده بود یهو به هوش میاد و با دیدن اطراف به سرعت خودشو به خانه چنگیز میرسونه و ماجرای کشته شدن چنگیز و نجو را بهشون میگه نسلیهان و سیبل شوکه میشن و حالشون حسابی بد میشه.

خبر زنده موندن بز و مرگ چنگیز به محله رامو و خانواده اش میرسه همگی خوشحالن. رامو سر خاک پدرش میره و انگشتر چنگیز را که از تو انگشتش درآورده بود فرو میکنه تو خاک فیدان بهش میگه از این انگشترها زیاده که باید تو خاک فرو کنیم. سه سال قبل، سیبل با دوست پسرش هستش که رامو پیشش میره و بهش اطلاع میده که خطر تهدیدش میکنه و پدرش او را فرستاده تا ازش مراقبت کنه سیبل میگه من همیشه تو خطرم تازه دوست پسرمم پیشمه چیزی نمیشه همان موقع رامو یه تیر هوایی میزنه که دوست پسرش سریعا فرار میکنه و رامو دست سیبل را میگیره و از اونجا میبرتش او دوست پسرشو مسخره میکنه و با طعنه میگه که چقدر خوب ازت مراقبت کرد. زمان حال، فاتوش با بز کنار دریا قرار میزارن و فاتوش وقتس او را سالم میبینه با گریه بغلش میکنه و خوشحاله که اتفاقی واسش نیوفتاده سپس وقتی کمی آروم میشه بهش میگه که دیگه بیا خواستگاریم بز قبول میکنه و میگه همین روزها با رامو حرف میزنم. نسلیهان و سیبل به سردخانه میرن و جنازه چنگیز را میبینن سیبل با دیدن پدرش بهم میریزه و عصبانیتشو سر حنیف خالی میکنه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ وقتی داداشتمو بابام مردن تو اینجا چیکار داری؟

نسلیهان از سیبل میخواد تا به اعصابش مسلط باشه سپس به حنیف میگه باید انتقاممونو بگیری برو همه ی خانواده رامو را بکش حنیف قبول میکنه‌. اسماعیل به رامو میگه این چه کاری بود که کردی؟ بز انقدر ارزش داشت که همچین کاری کنی؟ الان همه ی خانوادتو توی دردسر انداختی حسن میگه حتما دلیلی داره رامو میگه دلیل من انتقام پدرم بود چنگیزم یکی از اونایی بود که پدرمو کشته فیدان از رامو حمایت میکنه و میگه قبل از این اتفاقم بچه هامون تو خطر بودن میتونیم بریم سراغ کاری که بچه هامون دیگه تو خطر نباشن اسماعیل میگه چطوری؟ رامو میگه کار قاچاقو کنار میزاریم معاملات قانونی انجام میدیم اونم نه فقط تو آدانا تو کل ترکیه اسماعیل میگه به همین راحتی بهمون این کارو میدن؟ فیدان میگه نمیدن ما خودمون میگریم اسماعیل میگه شماها تصمیمتونو گرفتین به نظر من دیگه احتیاجی ندارین!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا