خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۵۶ سریال ترکی حلقه
قسمت ۵۶ سریال ترکی حلقه

قسمت ۵۶ سریال ترکی حلقه

مژده رفته پیش چاتای و میگه میخوام جهانگیرو بکشم بهم کمک میکنی؟ ایلهان پیش حمیرا رفته و درباره کارهای جهانگیر حرف میزنه و میگه همه ی این کارهارو واسه کان داره انجام میده همونقدر که کان واسه شما با ارزشه جهانگیرم واسه من مهمه. حمیرا میگه از من چه کاری برمیاد؟ او میگه میخوام فقط وقتی اومد پیشتون تا حرف بزنه باهاتون بهش بگین که کارش درست نیست. وکیل هارچ به مژده میگه این فکر خوبی نیست و سعی میکنه منصرفش کنه که آلتیمور با روحی به اونجا میرن سپس بهشون فیلمی از کشتن فرمانده نشون میده و بهشون میگه ما فقط اسلحه هارو به عنوان مدرک نزاشتیم اونجا فیلمم گرفتیم. سپس با همدیگه صحبت میکنن و آلتیمور به چاتای میگه نباید قبرو باز میکردی اسلحه رو برمیداشتی! چاتای بهش میگه که من نکشتم اگه قرار به کشتن باشه باید به روحی دستور کشتن پسر خودت خیاطو بدی! مژده بیرون تو سالن وایساده و سرش تو گوشیه. بعد از چند دقیقه آلتیمور با آدم هاش از اونجا میرن. کان پیش بهار و جمال هستش که جمال میگه باید جهانگیرو دستگیر کنم تا با بازجویی بفهمم چی به چیه کان ازش میخواد تا این کارو نکنه چون الان از هر موقعیتی به حلقه نزدیکترم!

اما جمال قتل فرمانده اش را وسط میکشه و میگه نمیتونه صبر کنه سپس بهش ۲۴ ساعت مهلت میده تا مدرکی پیدا کنه که کار جهانگیر نبوده وگرنه به جرم قتل بازداشتش میکنن. کان و بهار از اونجا میرن. ایلهان تو خونه تو خودشه که گولای ازش میپرسه چیشده ایلهان میگه اسکندرو کشتن و از جهانگیر میگه که رفته پیش حمیرا و باهاش حرف زده تا با جهانگیر حرف بزنه و سر راهش بیاره. جهانگیر به یه ویلای چوبی میره که احساس میکنه یه نفر پشتشه. وقتی برمیگرده مژده را میبینه که مژده بهش میگه پشت سرت میومدم متوجه نشدی؟ جهانگیر میگه نه ولی به خاطر میاره که ماشینشو از آینه دیده بوده سپس در ویلا باز میشه و اسکندر را میبینن و لبخند میزنن. جهانگیر به خاطر میاره که همش نقشه خودش بوده و به اسکندر گفته بوده که تیر من مشقیه ولی روحی واقعی رسیدی اسکله به نفر بهت کمک میکنه. اوستا میره پیشش و کیسه های رنگین بهش وصل میکنه، و بعد از شلیک جهانگیر و رفتن همه اسکندر بلند میشه و از اونجا میره. آنها باهم کمی در اینباره حرف میزنن. کان پیش حمیرا میره و بهش میگه که جهانگیر تو خطره اگه تا ۲۴ ساعت مدرکی پیدا نکنم دستگیرش میکنن. جهانگیر بعد از تمام شدن حرفاش گونه مژده را میبوسه و از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا