خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر

در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.

قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود
قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود

آتش و فرایه به رستوران رفتن و آتش بهش میگه جمیله از کجا فهمیده که بارداری؟ فرایه میگه نمیدونم فقط تو و هازال میدونستین از یه جایی فهمیده دیگه آتش میگه ازدواج میکنیم و همه فکر میکنن این بچه منه و از دست جمیله هم خلاص میشی الانم غذاتو بخور نباید خودتو بچه ات ضعیف بشین. آلینا حاضر شده شب و منتظر یامانه که بیاد لباس هایی که واسش گذاشته را بپوشه و به خونه باکیلجیها برن، او انگشتر یاقوت کبود را تو کشو میبینه و دستش میکنه و میگه چقدر قشنگه حتما یامان واسه من خریده. همان موقع یامان به اونجا میاد و باهاش دعوا میکنه که چرا دست به اون زده درش بیاره و دیگه بهش دست نزنه. آلینا میگه باشه و ازش میخواد لباس هایی که واسش گذاشته بپوشه تا باهم ست بسن که یامان میگه من از این کارها خوشم نمیاد برو بیرون میخوام لباس بپوشم آلینا با ناراحتی بیرون میره. آتش دست فرایه را میگیره و به طرف خانه پدر فرایه محسن میره. اوکان و عمر از دور اونارو میبینن و اوکان شوکه میشه و میگه تو مگه منصرف نشده بودی! آتش و فرایه به داخل رفتن که نسرین زن داداش فرایه میره سریع به جمیله خبر میده که بیاد سپس جلوی همه از محسن فرایه را خواستگاری میکنه.

همگی خوشحال میشن و جمیله جا میخوره. سپس محسن با آتش میخواد تنهایی حرف بزنه که جمیله به فرایه میگه بیا باهات کار دارم و ازش میپرسه چجوری تونستی تورش کنی؟ فرایه میگه به تو هیچ ربطی نداره تو میگفتی به خاطر دخترت هرکاری میکنی بهتره دیگه بهم کار نداشته باشیم و ازم فاصله بگیری چون دیگه منم یه مادرم و هرکاری میکنم واسش جمیله میگه خیلی خوب و میره. محسن قبول کرده و آتش دستش را می بوسد. عمر تو خونه با دیدن آلینا که حاضر شده میگه تو کجا؟ اینسری خودمون میریم بعدا میبریمش آلینا ناراحت میشه و سرجاش میشینه و رو به پسرها میگه بریم حرف بزنیم قبل از رفتن. سپس عمر میگه بهشون که جانشین من یخورده مبهم شده آتش میگه من که دارم میرم بعد از رفتن من یامان میشینه جات اما عمر میگه اگه تو بری خودم میشینم یامان نمیتونه سپس بهش میگه که میخوام واسه اولین بار باهات کنار بیام تو از اینجا نمیری و با هرکی هم که بخوای میتونی ازدواج کنی خودم میرم خواستگاری و مراسم میگیرم ولی جایی نرو مادرت داره داغون میشه.

آتش و بقیه جا میخورن و میگه مطمئنی؟ عمر تایید میکنه و میگه میدونم میخوای با کی ازدواج کنی با فرایه دختر محسن ولی اشکال نداره آنها باهم دست میدن و میرن که یامان با عصبانیت به اوکان میگه تو که گفتی ازدواج نمیکنن؟ میدونستی بهم نگفتی؟ اوکان میگه من خودمم نمیدونستم تازه فهمیدم شوکه شدم ترسیدم بهت بگم. بعد از رفتن اونا به خانه وورال دو نفر به بهونه سم پاشی به عمارت عمر میان و با سیگنال یاب گوشیو تو اتاق راننده عمر مریح پیدا میکنن و اونو با خودشون میبرن چتین کاری نمیتونه بکنه و وقتی به جمیله میگه او از ترس و نگرانی سرجاش میشینه و گریه میکنه. چتین به عمر زنگ میزنه و خبر میده که عمر با دیدن وورال میگه تو کی باشی که تو خونه من آدم میفرستی؟ وورال میگه از وقتی بورا گم شده گوشیش تو خونه شماست و گوشیش تو اتاق مریح راننده ات پیدا شده حالا بهتره بریم داخل و درباره اش حرف بزنیم و به داخل میرن که اوکان ترسیده. یامان وقتی میبینه آتش گوشیشو جا گذاشته و داره فرایه بهش زنگ میزنه برمیداره و با شنیدن صداش بهش میکنه سپس از طرف آتش بهش پیام میده و میگه که بیاد حیاط پشتی و حرف بزنن. او با ماشین آتش میره و فرایه وقتی سوار ماشین میشه میبینه یامان اونجاست و وقتی میخواد بره یامان درو قفل کرده و میگه دیگه وقتشه فرار کنیم و میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا