خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال امیلی در پاریس + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال امیلی در پاریس هستید. ما را با ادامه این مطلب همراهی کنید. سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی”جنسیت و شهر” را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را دارد – اما در شهری متفاوت. “امیلی در پاریس” مملو از مثلث‌های عاشقانه، ماجراهای بد، دوستان دیوانه و کمد لباس‌های برجسته و شیک در شهر چراغ‌ها است، در واقع این سریال نگاهی عجیب به ماجراها و سو استفاده‌ از مهاجران جوان در پاریس است. این سریال از شنبه تا پنجشنبه راس ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش می شود و ساعت های تکرار آن عبارتنداز؛ ۰۱:۰۰ ، ۱۰:۰۰ و ۱۴:۰۰

قسمت ۱۳ سریال امیلی در پاریس
قسمت ۱۳ سریال امیلی در پاریس

قسمت ۱۳ سریال امیلی در پاریس

امیلی وقتی از پیاده روی به اتاقش برمیگرده میبینه یه بسته داره. وقتی بسته را باز میکنه میندی بهش میگه از طرف مادر و پدرته؟! و با دیدن وسایل تولد توش بهش میگه نکنه تولدته؟ آره؟ امیلی میگه فرداست ولی اصلا حوصله تولد بازی ندارم اما میندی میگه یه شام دوستانه چی؟ بلدی غذا درست کنی؟ امیلی تایید میگنه و میگه دو سه مدل بلدم میندی خوشحال میشه و میگه خوبه پس بریم واسه اولین مهمونی تو پاریس و خوشحال میشن. آنها به جلوی ساختمان میرن تا جایی که میخوان میز شام را بچینن مشخص کنن که گابریل میاد و ماجرای تولدو میفهمه که میگه پس کیک تولد با من اینم کادوی تولدت امیلی تشکر میکنه. امیلی به کامیل زنگ میزنه و دعوتش میکنه که کامیل قبول میکنه و میگه من با بچه ها میخوام برم حموم عمومی میخوام باهام بیای امیلی قبول میکنه. امیلی به شرکت میره و تو جلسه لوک، سیلوی و جولین را برای تولد دعوت میکنه که سیلوی میگه پیرکادو میخواست به خاطر کاری که کردی همکاریشو با ما قطع کنه که جولین نظرشو عوض کرد سپس امیلی به جولین میگه که تو پیرکادو و ازم دزدیدی؟ جولین میگه اگه بحث دزدی باشه که تو زودتر انجام دادی! امیلی میگه پس تلافی کردی! امیلی سر قرار با کامیل میره و بهش میگه میخواستم بهت بگم که گابریل هم دعوت کردم که کامیل میگه پس الان نمیتونم بگم که ۱۰۰٪ میام! اما امیلی میگه باید بیای سپس از همدیگه جدا میشن.

امیلی روز بعد وقتی به شرکت میره میبینه که یه بسته از آمریکا داره و وقتی باز میکنه میبینه پیتزا مورد علاقه اش از شیکاگوعه از طرف دوست و همکارش تو آمریکا و حسابی خوشحال میشه و ازش عکس میگیره و تو فضای مجازی میزاره. اوک بهش میگه به مناسبت تولدت میخوام یه جای خاص ببرمت امیلی تشکر و قبول میکنه. آنها به قبرستان میرن و لوک بهش میگه که اونجا بهش آرامش میده و هر سال روز تولدش میاد اونجا سپس زیراندازشو پهن میکنه که امیلی یخورده تعجب کرده. بعد از خوردن ناهار او به بازار رفته تا برای شب خرید کنه که گابریل میبینتش و با دیدن خریدش میگه اینو میخوای بدی به خوردمون؟ نمیشه باید بریم خرید کنیم هنوز وقت هست. بعد از خرید بارون شدیدی میگیره که گابریل شروع میکنه با امیلی عاشقانه صحبت کردن و از حسش بهش میگه که امیلی سریع با طعنه میگه من باید برم خونه تا بهترین کارو انجام بدم هم با همسایه هام هم دوستام و از اونجا میره. سیلوی قبل از رفتن به خانه امیلی برای شام پیش پیرکادو میره و او را راضی میکنه که اون چمدان هارو قبول کنه چون خیلی خوبه و موفق هم میشه. پیر به جولین زنگ میزنه و میگه حتما الان باید بیای ببینمت. او به مزون پیش پیرکادو میره تا از اونجا به مهمونی بره. همگی در حال جمع شدن هستن که کامیل و گابریل با همدیگه حرف میزنن و رابطشون خوب میشه و باهم آشتی میکنن.

سیلوی برای امیلی یه جاسیگاری آورده که امیلی میگه من که سیگار نمیکشم سیلوی میگه هیچ وقت دیر نیست و بهش خبر میده که پیرکادو همکاریش با ریموآ را قبول کرده و امیلی خوشحال میشه. لوک بهش یه کتاب هدیه میده و بهش تبریک میگه کامیل واسش یه شیشه نوشیدنی آورده که امیلی خیلی تشکر میکنه. همگی نشستن و در حال خوشگذرونی هستن میگن و میخندن. کیک تولد میاد و برای امیلی آهنگ تولدت مبارک را میخونن کامیل میگه نوشیدنی نیست و میره تا بیاره که تو آشپزخانه چشمش به ماهیتابه ای میوفته که اونجا بود و پشت دستش وقتی اسم گابریل را میبینه بهم میریزه و میفهمه که اونا باهمدیگه سر و سری داشتن. امیلی وقتی نوشیدنیشو بالا میبره و میخواد از همه تشکر کنه کامیل میگه منم میخوام یه چیزی بگم به سلامتی امیلی و دوست پسرم گابریل که رو همدیگه ریختن سپس بعد از خوردن نوشیدنی از اونجا میره گابریل میگه اینجوری که میگی نیست کامیل با عصبانیت میگه خفه شو و از اونجا میره. امیلی به دنبالش میره تا واسش توضیح بده و میگه هیچ رابطه ای بینمون نیست کامیل میگه از همدیگه خوشتون میاد نه؟ و وقتی سکوت امیلی را میبینه با ناراحتی میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و ۲ سریال امیلی در پاریس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا