خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۱۳ سریال ترکی یاقوت کبود
جمیله پیش اوکان رفته و میپرسه که مریح چیشد؟ اوکان همه چیزو واسش تعریف میکنه که جمیله گریه میکنه و با عصبانیت میگه چرا بهش کمک نکردی؟ چرا نجاتش ندادی؟ اوکان بهش حمله میکنه و سرش داد میزنه و میگه همه اینا تقصیر توعه! و سرزنشش میکنه سپس بهش میگه از اتاقش بره بیرون او قبول میکنه و از اونجا با گریه میره. چتین به فرایه میگه بیا صبحانه بخور بعد برو و بهش میگه بعد از ازدواج با آتش حرف بزنه تا او را تو کارخانه استخدام کنه و نسرین زن داداشش هم تو خونه بشینه و به خونه برسه اما فرایه میگه ازدواج من با آتش زندگی کسیو عوض نمیکنه! چتین باهاش دعوا میکنه و میگه باید بهش بگی من به عنوان برادر زن آتش نباید بار از اینور به اونور ببرم! یامان به اتاق اوکان میره و میگه مریض شدی؟ چرا هنوز خوابی؟ اوکان میگه آره سرم درد میکنه یامان میگه دیشب بهم زنگ زده بودی چیکار داشتی؟ اوکان میگه میخواستم بگم شراکت بهم خورده بابابزرگ شراکتو با وورال بهم زد و ازش گلگی میکنه که چرا تلفنو جواب نداد یامان میگه حالم خوب نبود. او از پشت پنجره آتش را میبینه که سراغ فرایه داره میره و میخواد بره پایین که اوکان جلوشو میگیره و ازش میخواد آروم باسه.
اوکان بهش یه راه نشون میده که بره به آتش همه چیزو بگه درباره رابطه اش با فرایه تا او بهم بزنه اما یامان با کلافگی و عصبانیت میره. جمیله جلوشو میگیره و میگه کجا؟ و از خیانت فرایه بهش میگه که یامان یقه اشو میگیره و بهش میگه اون به خاطر عصبانیتش اینو گفته اما جمیله حرفاشو میزنه بازم و یامان بهم میریزه. آتش فرایه را به دانشگاه میرسونه. وورال با عمر تو کارخانه صحبت میکنه و ازش میخواد تا شراکتو بهم نزنه آنها باهم بحث میکنن که با اومدن اوکان وورال میره. جمیله با آلینا در حال صحبت کردنه که گلفم به اونجا میاد و به آلینا میگه مهمون داره عصر میاد میخوام تو هم باهاشون آشنا بشی سپس رو به جمیله میگه تو هم برو با نسرین تدارک ببین جمیله بهش برمیخوره و به آلینا میگه ببین چجوری با من داره رفتار میکنه سپس به خودش میگه کاری که میخوادو نمیکنم به عنوان مادر عروسش میرم تو مجلس میشینم. یامان به دانشگاه و به کلاس فرایه میره و میگه باید باهم حرف بزنیم و میخواد به زور ببرتش که فرایه میگه تو برو من میام. او پیش یامان میره و ازش میپرسه چیکار داری میکنی تو؟
یامان با عصبانیت ازش میپرسه حقیقت داره؟ تو این یه ماهی که آتش اومده تو باهاش قرار میزاشتی؟ تو به من خیانت کردی؟ یامان انقدر به فرایه فشار میاره که او در آخر تایید میکنه و میگه آره. بعد از چند دقیقه بحث و دعوا یامان بهش میگه تو به من گفتی رنگ خوشبختیو نمیبینم تو هم از این به بعد رنگ خوشبختیو نمیبینی و میره که هازال به داخل کلاس میاد و فرایه را بغل و آرامش میکنه. مهمون گلفم رسیده و درباره خانواده آلینا میپرسه که گلفم میگه پدرش مرده و مادرشو هم تازگیا تو تصادف از دست داده نسرین که اونجا در حال پذیراییه میشنوه و جا میخوره همان موقع جمیله که حسابی به خودش رسیده به اونجا میاد و دستشو به سمت مهمون دراز میکنه و میگه خیلی خوش اومدین اما او فنجان خالی را بهش میده و میگه مرسی نمیخوام دیگه جمیله جا میخوره و به آلینا میگه شما چای نمیخواین آلینا خانم؟ او میگه نه و جمیله با عصبانیت میره تو آشپزخانه. بعد از رفتن مهمون آلینا پیش مادرش میره که او سیلی بهش میزنه و به خاطر این رفتارش که او را مرده جلوه داده سرزنش میکنه….
