خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
سر میز شام فاتح به پدرش میگه بابا درباره سگی که دوعا آورده تو خونه یه فکری کردم که یه کلبه درست کنم تو حیاط اونجا بمونه سپس ازش اجازه میگیره که این کارو بکنه که دوعا به خاطر اجازه گرفتن جا میخوره عبداله خان میگه تو که تصمیم خودتو گرفتی! فاتح میگه نه باباجون بدون اجاره شما کاری نمیکنم دوعا واسه این که اصلا به نظر اون ارزش قائل نمیشه ناراحت میشه. پنبه میگه فکر خیلی خوبی کردی پسرم تو حیاط میتونه باشه عبداله خان میگه آره تو حیاط مشکلی نداره ولی تو نیاد انها قبول میکنن. پنبه به دوعا میگه نوبت بعدی معاینه ات کی هستش؟ دوست دارم بیام ببینم فسقلیو! دوعا میگه تو گوشیم نوشتم بهتون اطلاع میدم سپس وقتی همه میفهمن دکترش مرد هستش تعجب میکنن و جا میخورن. پنبه به بهونه اینکه دکترش دوره میگه یه دکتر خوب میشناسم نزدیکه خونه ست بهتره اونجارو هم داشته باشیم که وقتی لازم بود سریعتر برسیم بهش فاتح هم تایید میکنه و میگه مامان راست میگه فکر خوبیه سپس بهش میگه پس من فردا برای معاینه یه وقت میگیرم به مادرتم بگو بیاد که دلگیر نشه چرا به اون نگفتی دوعا به مادرش پیام میده و خبر میده که فردا برای معاینه باهاش بیاد.
فردای آن روز فاتح با دوعا رفتن تو حیاط و با دکمه در حال بازی کردنن. پنبه به نورسما میگه به دوعا بگو خودش بره بیمارستان تا من اول برم پیش آذرخش خانم باهاش حرف بزنم بعد بیام اونجا اینجوری دلم آروم میگیره هنوز بابات خیلی عصبیه از دستم نورسما قبول میکنه. آذرخش از خونه بیرون میاد که با پنبه روبرو میشه. آنها دم ساحل در حال قدم زدنن که متوجه خشونت یه مرد نسبت به زنش میشن آذرخش میره به اون زن کمک میکنه و حمایتش میکنه. سپس بعد از رفتن آنها آذرخش درباره این موضوع با پنبه صحبت میکنه و میگه که چقدر بهم ریخته. آنها به مطب دکتر میرن که آذرخش و دوعا متوجه میشن تمام دکتر و پرسنل اونجا محجبه هستن. آذرخش پیش دخترش میره و بعد از کمی حرف زدن باهاش پنبه به داخل اتاق میاد آذرخش خودشو کنترل دیگه نمیتونه بکنه و میگه که شما برای اینکه دکتر مرد دخترمو معاینه نکنه آوردینش اینجا آره؟ او درباره این موضوع با پنبه دعوا میکنه. اونجا نورسما به پنبه زنگ میزنه و میگه که توله سگ بیچاره ماشین بهش زد و مرد، پنبه با ترس به دوعا نگاه میکنه. او بعد از فهمیدن ماجرا شروع میکنه به گریه کردن و مادرش آذرخش او را به خانه میرسونه.
آذرخش وقتی به خانه میرسه ماجرارو برای مادرش میگه. او نیز بهم میریزه و سعی میکنه آذرخش را کمی آروم کنه. فاتح تو اتاق موفق نمیشه دوعارو آروم کنه و گریه میکنه و میگه اون توله سگ به خاطر مامانت، خانواده ات و من مرده اگه میاوردیمش تو خونه این اتفاق نمی افتاد! انها سر این موضوع باهمدیگه دعوا و بحث میکنن که دوعا در آخر به فاتح میگه از این خونه بریم داره حرمت از بین میره و بینمون فاصله می افته! بریم هرجور که دوست داریم زندگی کنیم اما فاتح میگه غیرممکنه نمیشه دوعا اصرار میکنه که اونا باهمدیگه دعواشون میشه و فاتح میره. دوعا شروع میکنه به گریه کردن. عامر به خانه داداشش میاد و با فهمیدن موضوع از خونه بیرون میره و با آذرخش قرار میزاره. آذرخش با عصبانیت بهش میگه که باید به عقیده ما هم احترام بزارن نه اینکه دخترمو عوض کنن! عامر میگه حق با توعه اینجا آنها با همدیگه حرف میزنن و میخندن ….
