خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

ساجده میز صبحانه مفصلی درست کرده که مادربزرگ میگه عجب میزی چیزی! ساجده میگه واسه این چیدم که هرچی دلخوری و قهر هستش بشوره و ببره این میز سپس ثریا میاد ومیگه چرا هاریکا نیست؟ و به زرین میگه برو صداش کن این خونه هنوز قوانین خودشو داره! هاریکا به اونجا میره و میگه نترس هنوز قوانین سرجاشه! دوباره بحث کمال کشیده میشه وسط که هاریکا میگه ازم خواست باهاش ازدواج کنم میرای سریع میپرسه تو چی گفتی؟ هاریکا میگه قبول نکردم و این ماجرارو بس کنین دیگه قرار نیست همو ببینیم دیگه همان موقع زنگ در عمارت زده میشه که با شنیدن صدای کمال جا میخورن. و تعجب میکنن. کمال به داخل میره و هاریکا میگه اینجا چیکار میکنی؟ کمال میگه ایندفعه به خاطر تو نیومدم هاریکا، اومدم با ثریا خانم حرف بزنم. ثریا میگه من با تو هیچ حرفی ندارم و ازش میخواد تا از اونجا بره اما کمال میگه اینجا فقط مال شما نیست که میگین از خونه ام برین بیرون! همگی جا میخورن که کمال میگه منم تو اینجا سهم دارم! همگی شوکه میشن و هاریکا میگه میفهمی چی میگی؟ ثریا به کمال میگه برن طبقه بالا باهمدیگه حرف بزنن. وقتی تنها میشن ثریا میگه چی داری میگی؟

این عمارت مال منه و هیچ اثری از اشرف توش نمونده کمال میگه مطمئنین؟ انها باهم درباره گذشته بحث میکنن که کمال میگه با یادآوری گذشته متوجه میشین کسی که خیانت کرد پدر من نبود بلکه شما بودین! ثریا میخواد سیلی بهش بزنه که کمال دستشو میگیره و میگه این شما بودین که بهش خیانت کردین و از پشت بهش خنجر زدین و باعث مرگش شدین! سپس باهم بحث میکنن و کمال بهش میگه با سهم منو میخرین یا اینکه اتاق منو اینجا آماده کنین چون میام همینجا زندگی میکنم و میره.با رفتنش هاریکا دنبالش میره و میگه این حرفا چی بود گفتی؟ شوخی بود دیگه آره؟ کمال باهاس کمی حرف میزنه و هاریکا میگه تو نمیتونی اینجا زندگی کنی! کمال میگه آره میدونم به یکسری وسایل احتیاج دارم میرم میگیرم و میام و از اونجا میره. آیسل سریع به مژده زنگ میزنه و خبرشو بهش میده هاریکا پیش عمه اش میره و برگه هایی که کمال آورده بود را میخونه و میکه اینا همش راسته حق با اونه! اما حالا میخواین چیکار کنیم؟ باهاش زندگی میکنیم؟ ثریا میگه معلومه که نه! آنها باهمدیگه حرف میزنن درباره این موضوع، بعضیا میگن اونجا عمارت بچه گیشونه و همونجا بمونن، آیسل و دخترهاش میگن اینجارو بفروشیم پولشو بدیم بریم تو یه خونه نو زندگی کنیم سرای و میرای تایید میکنن و میگن بریم مجتمعی که توش باشگاه داشته باشه لوکس باسه!

هاریکا میگه درسته اینجا خونه ما هم هست و توش زندگی میکنیم ولی صاحبش عمه ثریاست اون باید تصمیم بگیره که میخواد چیکار کنه. ثریا بهشون میگه باید فکر کنم. جم وقتی مرده با آیسل حرف میزد حرفارو میشنوه و مژده به جم میگه اگه یخورده زرنگ باشی همه چیز به نفع تو میشه! جم به اونجا میره و باهاشون حرف میزنه که میخوان چیکار کنن! او پیشنهاد میده که تو یکی از سوئیت های لاکچریشون بمونن تا عمارت را از دست اون کمال نجات بده ثریا تشکر میکنه، هاریکا بدرقه اش میکنه و میگه بهش خبر میده همان موقع کمال را میبینن که با وسایل اونجا اومده. آنها باهم بحث میکنن که کمال میگه تا موقع به نتیجه رسیدن تو سرایداری میمونه. او سریعا به تورگوت خبر میده که دوربین مداربسته تعزیه کنه. شب بچه ها از ثریا میخوان تا نظرشو بگه که چه تصمیمی گرفته ثریا پیششون میره و از روزی که اشرف را از خونه بیرون کرد میگه واسشون هاریکا ادامه میده که ثریا و مادرش جا میخورن و میگن تو از کجا میدونی؟ هاریکا میگه خودش واسم تعریف کرد همون داستانیه که داشت بهم میگفت انها میگن اون از کجا میدونه اون موقع کسی اونجا نبود وقتی ثریا میخواست خونه را آتیش بزنه! هاریکا میگه انگار اشرف داشته از دور نگاهتون میکرده! ثریا بعد از کمی فکر کردن میگه همینجا میمونیم و جایی نمیریم سپس به هاریکا میگخ بره به کمال بگه بیاد اما هاریکا میبینه او تو اتاقش نیست. با سر و صدایی که از تو حیاط میاد دنبال صدا میره که میبینه کمال چاقو خورده و رو زمینه کمال نمیزاره به کسی خبر بده و میگه خودت بهم رسیدگی کن! ثریا بیرون میره تا ببینه هاریکار کجا موند که کمال از هاریکا میخواد بهش چیزی نگه!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا