خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا تو اتاق با فاتح هستش و در حال آماده شدنن که فاتح به دوعا میگه به مامان خبر دادی مامان اینا دارن میان؟ او میگه نه الان میرم بهش میگم سپس میگه در ضمن من تصمیممو گرفتم میخوام درس خوندنمو ادامه بدم من مادر این بچه ام و واسه من این بچه از همه مهمتره پس وقتی ببینم نمیتونم دیگه دوباره مرخصی میگیرم و میره که فاتح بهم میریزه. دوعا میره پیش پنبه خانم و اومدنه مادرش و خاله اش را میگه او دست پاچه میشه ولی تو عمل انجام شده قرار میگیره. او با عجله پیش نورسما میره و بهش میگه نورسما میگه اون عروست از قصد این کارو کرده سپس بهش میگه سریعا حاضرشو بیا باید کلی کار کنیم. پنبه پیش عبداله خان میره و بهش میگه که امشب شام مهمون داریم قراره آذرخش خانم و خواهرش شعله بیان عبداله خان میگه باشه سپس پنبه با حرص میگه والا رو که نیست من بودم نمیتونستم پا بزارم تو خونه طرف! عبداله خان میگه بس کن پنبه خانم اون ماجرا هم اشتباه خودت بوده! آذرخش و شعله حاضر شدن و به طرف خانه عبداله خان راهی شدن. وقتی میرسن شعله دسته گلی به پنبه خانم میده و آنها بهشون دمپایی روفرشی میدن که شعله میگه ممنون من اینجوری راحت ترم مرسی.

همگی نشستن که دیلای از پیرهن شعله تعریف میکنه او میگه آدرسشو میدم خواستی برو بخر سپس از گل هایی که آورده تعریف میکنه که بحث گل پیش کشیده میشه و شعله میگه که خیلی گرونی شده خرید گل قیمتش رفته خیلی بالا کار ما هم که با گله! پنبه تیکه میندازه و میگه شما همیشه گل میگیرین؟ سپس برای اینکه قضیه را جمع کنه میگه منظورم گل واسه مراسم ها بود شعله میگه آره سپس در جواب بهش میگه منم دیدم شما اصلا گل نمیگیرین گفتم من واستون بگیرم حداقل. همگی سر میز شام نشستن و درباره تداوم زندگی ها حرف میزنن که خیلی کوتاه شده. در تمام مدت شعله و پنبه به هم تیکه میندازن. آخر شب نورسما میخواد بره یواشکی برنامه امید را ببینه اما میترسه و میگه من نمیتونم بیام ببخشید و به اتاقش برمیگرده. فردای آن روز فاتح حاضر شده تا به سرکار بره و میگه من. بدم تو هم حاضرشو برو دانشگاهت دوعا از لحنش خوشش نمیاد و میگه یعنی چی؟ فاتح میگه تو دیشب گفتی تصمیمتو گرفتی دیگه منم میگم برو دوعا میگه آهان یعنی واست مهم نیست! فاتح میره. تو مدرسه جلسه ای برای محمد پسر اوتیسمی برگزار کردن و آذرخش موفق میشه راضیشون کنه تا محمد اونجا مشغول به تحصیل بشه که مادرش خوشحال میشه و بغلش میکنه و ازش تشکر میکنه.

امید به نورسما زنگ زده و میگه ف دقیقه دیگه بیا به پارک نزدیک خونه تون. نورسما وقتی به اونجا میره میبینه گروهو اونجا آورده او خوشحال شده و به موسیقیشون گوش میده. آذرخش وقتی به خونه میره مادرش میفهمه که تو خودشه و میپرسه چیشده او ماجرای محمد که اوتیسم داره را بهش میگه سپس عامر بهش پیام میده و باهمدیگه تو کافه نزدیک خونه قرار میزارن. دوعا از تو بابک خونه عکس از خودش میگیره و تو فضای مجازی میزاره فاتح میبینه و باهاش دعوا میکنه و میگه تو واسه کی داری خودتمایی میکنی؟ او لبخند واسه چیه؟ دوعا شوکه شده و میگه چی داری میگی تو؟ فاتح با عصبانیت میگه به نفعت نیست نمیفهمی نه؟ من دارم میرم همین الان پاک کن و میره. دوعا گریه میکنه و با ناباوری و کلافگی به اتاق میره و میگه بسه دیگه بسه! سپس لباسشو جمع میکنه سپس سوار تاکسی میشه و میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا