خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی نامادری به همراه عکس (قسمت آخر)

در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمت‌های اول به یکی از سریال‌های پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمی‌خواهد از بچه‌های فاروک بچه‌داری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.

قسمت ۲۴ سریال ترکی نامادری

قسمت ۲۴ سریال ترکی نامادری

جم که با مته قرار گذاشته بوده بعد از چند دقیقه مته میبینه که پلیسا به اونجا میان و بهش میگه تو منو فروختی؟ جم لبخند میزنه که مته چشمش به میکروفن میوفته و میگه صدامو ضبط کردی؟ جم فقط بهش لبخند میزنه. فاروق با نیسان در حال جر و بحثه که این چه کاری بوده که انجام داده نیسان بهش میگه من هنوزم میدونم که کاسه ای زیر نیم کاسه هست ولی نمیتونم ثابت کنم! فاروق با کلافگی میگه هنوزم! به فاروق خبر میدن که عوامل آتش سوزی شرکت دستگیر شدن او به ایپک زنگ میزنه و میگه خبرو او ازش میپرسه همونایی بودم که حدس زده بودیم؟ او تایید میکنه و میگه ولی یه نفر دیگه هم بوده ایپک میگه کی؟ فاروق میگه مته، ایپک شوکه شده و حرفی نمیزنه. تو حیاط خونه سراپ در حال امضاء کردن توافق نامه ازدواجه که مروت بهش میگه عمرا اگه بزارم امضاء کنی! سراپ کلافه میشه و میگه بزار کارمو انجام بدم میدونم دارم چیکار میکنم! روز عروسی فاروق با سراپ از راه میرسه. سراپ تو اتاقش در حال آماده شدنه که مروت میره پیشش و میگه چقدر خوشگل شدی! نمیشد حالا لباس عروس می پوشیدی؟ سراپ میگه من دارم زن گینجر میشم بدون لباس عروسم میشه.

از طرفی فاروق حاضر شده و به اتاق پیش ناز رفته که او میگه چقدر خوشتیپ شدی بابا! فاروق میگه تو هم چقدر خوشگل شدی، و سراغ نیسان را میگیره که او بهش میگه فکر کنم نیسان نیاد تو اتاقشه. نیسان تو اتاقش در حال جمع کردن چمدونشه و درو قفل کرده که فاروق ازش میخواد باهم حرف بزنن اما نیسان میگه برو حوصله ندارم میخوام بخوابم. بعد از رفتنش یه نفر به نیسان زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره تا یکسری از چیزارو بهش بگه. همان موقع اگه پیش نیسان میره که او ماجرارو ولسش تعریف میکنه و باهم به طرف محل قرار میرن. مروت به هایریش میگه میخوام همه چیز بهترین باشه چیزی کم و کسری نباشه امروز بهترین روز عمرمه! هایریش میگه بهترین روز عمرت؟ برو تو ببین عکس کی رو دیواره ساید خجالت کشیدی! مروت با کلافگی از اونجا میره. مراسم ازدواج در حال شروع شدنه که سراپ میره سر میز عقد و وقتی میخواد سراپ بله را بگه نیسان میگه نه و همگی جا میخورن. نیسان با همان خبرنگاری که سراپ اجیر کرده بود به اونجا اومده و خبرنگار میگه که همه چیز بازی خود سراپ بوده و همش از پیش تعیین شده بود همگی جا خوردن که سراپ میگه الکی میگه اینجوری نیست! فاروق با عصبانیت به سراپ میگه از اینجا گمشو برو! سراپ و مادرش با ناراحتی از اونجا میرن که موقع رفتن ایپکمیره پیشش و تیکه هایی که بهش انداخته بود را به خودش تحویل میده و به داخل میره که سراپ حرص میخوره و با مروت از اون خونه میرن و بقیه به خوبی و خوشی زندگی میکنن. پایان.

بیشتر  بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نامادری + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا