خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۲۸ سریال ترکی رامو
قسمت ۲۸ سریال ترکی رامو

قسمت ۲۸ سریال ترکی رامو

رامو نگران حال سیبله که آلپای سریع اونو به طرف رامو هل میده و از اونجا با ماشین فرار میکنه او با عجله به طرف بیمارستان میره و مدام با سیبل صحبت میکنه که نخوابه و هوشیار بمونه. سیبل بهش میگه چقدر حالم عجیبه تا حالا انقدر به مرگ نزدیک نبودم رامو با بغض میگه نه تو نمیمیری ما هنوز اول راهیم چشماتو از من برندار! سیبل میگه من هیچوقت چشمامو از روت برنداشتم همیشه به تو نگاه میکردم سپس رامو به حرف زدن ادامه میده که آخرهاش سیبل بیهوش میشه. حسن را منتقل کردن به بیمارستان یاقوز اونجا تو اتاق عمل میره بقیه بیرون منتظر اومدن رامو هستن تا سریعا سیبل را هم ببرن داخل. شاهین و بقیه به محله رفتن که نریمان با دیدن شاهین حسابی خوشحال میشه و خداروشکر میکنه عفت ازشون میپرسه پس حسن کو؟ بقیه کوشن؟ آنها بهش میگن که تیر خورد حسن و تو بیمارستانه الان عفت حسابی میترسه و بقیه نگران میشن. عفت خودشو به بیمارستان میرسونه. سیبل را رامو رسونده و سریعا دکتر وارد عمل میشه. حسن به بخش منتقل شده و رامو با عمه فیدان بالاسرش رفتن و ازش حالشو میپرسن. حسن میگه حالم خوبه ولی احساس میکنم از یه جام هوا میکشه داخل آنها میخندن.

حنیف پیش صاحب کارش میره و ازش میخواد حقوق همان خواننده ی کاباره را بده او نمیده که حنیف باهاش درگیر میشه و به زور میگیره سپس میره خانه ی همان خواننده و بهش پول میده اون زن میگه من که بهت گفته بودم پول قبول نمیکنم بدم میاد از این کار حنیف میگه پول خودته رفتم از صاحب کارت گرفتم او اول جا میخوره و سپس تشکر میکنه. عفت به اتاق حسن رفته که میبینه روی صورتش پارچه سفید کشیدن او گریه میکنه و میگه گفتین حالش خوبه که و میخواد حالش بد بشه که حسن یکدفعه پارچه رو میکشه و اونو میترسونه عفت حسابی میترسه و شروع میکنه به سرزنش کردنش سپس بغلش میکنه و از نگرانیش میگه. رامو رفته به اتاق سیبل که او به هوش میاد و با دیدنش میگه تو دست از نجات دادن من برنمیداری دیگه آره؟ و میخنده و باهمدیگه گرم صحبت کردن میشن و رامو میگه من این کارو واسه تو نکردم وایه خودم کردم چون زندگی بدون تو خیلی سختره واسم تا با تو! سیبل میخنده و میگه معلوم نیست باید خوشحال بشم یا ناراحت!

رامو بیرون وایساده که سلیمان بهش میگه من حسم دو نوعه به آدما یا دوستشون دارم و واسشون هرکاری میکنم یا اینکه ازشون متنفرم و واسه برداشتنشون هرکاری میکنم تو میتونستی از دسته اول باشی ولی نخواستی. رامو میگه منم اصلا دوست ندارم شخصی مثل تو منو دوست داشته باشه! اونا باهم کل کل میکنن که سیبل میاد و میخواد بره پیش رامو که سلیمان صداش میزنه و اشاره میکنه که سوار ماشین بشه. انها به خانه میرن که میپرسن مادرمون کجاست؟ سلیمان اسم یه مکانیو میگه و ادامه میده که رفته اونجا واسه استراحت نجو میگه اون که از اونجا متنفر بود چجوری رفته؟ سلیمان میگه واسه اینکه پیشنهادهای اشتباه به تو میداد! سیبل تایید میکنه و میگه خوب کاری کردین. سر میز شام سیبل بهشون میگه که من میخوام بالاسر کارها باشم سلیمان میگه فکر خوبیه به کارت برگرد سیبل میگه منظورم همه کارها بود چه قانونی چه غیر قانونی! بالاسر خانواده ام! سلیمان جا میخوره و نجو به خاطر این حرف باهاش بحث و کل کل میکنه و میگه من اینجا چیکارم که تو بری بالاسر کارها؟….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا