خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۳۲ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۳۲ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی تو در بزن

صبح خیلی زود سمیحا هم به طرف دختر و هم پسر، لیست بلند بالایی از وسایلی که باید برای حنابندان خریداری بشود را می فرستد. آیدان زیاد با این رسومات ارتباط برقرار نمی کند اما مجبور می شود تا همراه سیفی به خرید برود. سرکان هم از اردم و انگین و پیرل و فرید و لیلا می خواهد تا هرکدام قسمتی از خرید را انجام بدهند که اردم قسمت خوردنی ها را بر عهده می گیرد اما نمی تواند کله قند پیدا کند. افراد سمین که او را زیرنظر داشتند با فهمیدن این موضوع سعی می کنند از فرصت استفاده کنند. آیدان برای حرص دادن به آیفر پر زرق و برق ترین لباس را برایش می گیرد و اتفاقا آیفر هم ساده ترین لباس ها را برای آیدان خریداری می کند. سرکان دلش برای ادا تنگ می شود و در نبود خانواده اش پیش او می رود تا کمی با هم وقت بگذرانند اما ادا با خنده به او می گوید: « هنوز که ازدواج نکردیم! » و با بوسه ای او را از خانه بیرون می کند.
دخترها با ذوق و هیجان خریدهایی که خانواده ی داماد برایشان کرده را نگاه می کنند و برای ادا خوشحال می شوند اما از ان طرف آیدان با اکراه بقچه ها را باز می کند و قیافه اش توی هم می رود.

ناگهان آیفر متوجه می شود کله قند بین وسایل نیست و می گوید: «من شب واسه حنابندون چجوری شربت درست کنم ها؟!» ادا هم پیش سرکان می رود و او را مجبور می کند تا هرچه زودتر کله قند را پیدا کند. سرکان هم اردم را تهدید می کند که اگر کله قند را پیدا نکند اخراجش خواهد کرد. اردم با نگرانی و استرس در به در دنبال کله قند می گردد که یکی از افراد سمین جلو می رود و کله قندی به او می دهد و می گوید: «آقا سیمن این کله قند رو مخصوص از ماردین اوردن. خواهشا شما هم نگین ایشون اینو فرستادن و بگین از طرف خودتون بوده. » اردم هم دقیقا همین کار را می کند!
بالجا قصد منصرف شدن ندارد، تصمیم می گیرد خودش را به ادا نزدیک کند و پیشش می رود و می گوید: «ادا من به خاطر رفتارام معذرت میخوام. میخواستم اگه اجازه بدی منم شب جشن حنابندونت بیام که بتونم خودمو و نیت خوبمو بهت ثابت کنم. » ادا هم با بی میلی قبول می کند.

شب موقع حنابندان دخترها تا می توانند می رقصند و شادی می کنند. بالجا از دور با نفرت به انها چشم می دوزد. از طرفی پسرها هم در خانه ی سرکان نشسته اند و حوصله شان سر رفته. وقتی فیفی و بالجا شربت ها را می اورند تا پخش کنند، بالجا از شربت نمی نوشد و موقعی هم که می خواهد کمی از ان امتحان کند شربت تمام شده. طولی نمی کشد که همه کسانی که از شربت خورده اند به خواب می روند و فقط بالجا به هوش است. او تعجب کرده اما با خباثت کاری انجام نمی دهد و خودش را به خواب می زند. سرکان به ادا زنگ می زند تا پیش او برود اما ادا با بی حالی به او جواب می دهد و بعد هم گوشی را قطع می کند. انگین و فرید هم هر کدام با دخترها تماس می گیرند و وقتی می بینند کسی پاسخگو نیست نگران می شوند و به سمت مراسم می روند. در این فاصله افراد سیمن از راه می رسند و ادا را با خود می برند….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا