خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۳۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی

سینان با الچین تماس میگیرد و از ناراحتی و دلخوری او متوجه اتفاقات شب گذشته در مورد بوراک و چایلا می شود. او سپس سر میز صبحانه ، ماجرا را برای ولکان تعریف میکند‌. ولکان متوجه می شود که بوراک با آسلی بوده است. آسلی با غنچه قرار می‌گذارد و ماجرا را برای او تعریف میکند و با ناراحتی میگوید که باید از بوراک فاصله بگیرد. غنچه به او پیشنهاد میدهد که چند روز به خانه آنها برود و به امل بگوید که غنچه در خانه تنهاست و میخواهد پیش او بماند. آسلی قبول میکند. بوراک از صبح مدام با آسلی تماس میگیرد اما آسلی جواب نمی‌دهد. چایلا با دوستش توچه قرار می‌گذارد و بعد از تعریف کردن ماجرا، از او میخواهد که با هم به کلوپ بروند تا بتواند در مورد آسلی اطلاعاتی به دست بیاورد. در خانه، شکران دوباره از آسلی در مورد رفتن او سوال میکند و آسلی میگوید که تصمیم دارد به خانه غنچه برود. او سپس از امل اجازه میگیرد و او را به اصرار راضی میکند. چایلا به کافه کلوپ رفته و با دیدن غنچه، سراغ آسلی را از او میگیرد.

غنچه می‌گوید که آسلی از کار استعفا داده و آدرس و شماره ای نیز از او ندارد. سپس پنهانی با آسلی تماس میگیرد و می‌گوید که چایلا همه جا به دنبال او میگردد. ولکان به کلوپ آمده و پیش بوراک می رود. او ماجرای آمدن مادرش را تعریف میکند. آنها به سمت باشگاه می روند و چایلا پنهانی داخل اتاق بوراک می آید و از داخل پرونده های کارکنان، آدرس و شماره آسلی را پیدا میکند و به همراه توچه به سمت آدرس می رود. آنها به آدرس خانه قبلی آسلی می روند و چایلا از دیدن محله پایین شهر مشمئز می شود. غنچه پیش اردم می رود و با یکدیگر دنبال مغازه ای برای کرایه قنادی می گردند. آسلی وسایلش را جمع کرده و به همراه خلیل به سمت خانه غنچه می رود. خلیل در راه با او صحبت میکند و از آسلی میخواهد به پارک بروند تا کمی هوا بخورد و حالش بهتر شود. آسلی برای خلیل از احساسش به بوراک میگوید‌. بوراک که از قبل با خلیل هماهنگ کرده بود، به سمت آسلی می آید و آسلی با دیدن او جا میخورد. او پیش آسلی نشسته و با او صحبت میکند و میگوید که آنها نمی‌توانند از یکدیگر جدا شوند و کسی نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد. آسلی متاثر شده و در بغل بوراک گریه میکند‌. باشاک دم خانه نهاد می رود تا سلدا را ببیند. سلدا از آمدن باشاک عصبانی می شود. باشاک به سلدا میگوید که با ادا و ولکان حرف بزند و آنها را نسبت به باشاک نرم کند تا او را بپذیرند، زیرا او تصمیم گرفته که پیش بچه هایش باشد. سلدا قبول نمیکند و باشاک غیر مستقیم او را تهدید میکند که میگوید که باعث اختلاف و مشکل بین سینان و نهاد خواهد شد. سپس می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا