خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۳۷ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۳۷ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی تو در بزن

آیدان و سیفی به شرکت میرسن و با دیدن سرکان خوشحال میشن و متوجه میشن که فراموشی گرفته و ادارو یادش نمیاد و شوکه میشن و میگن یعنی چی؟ که بهشون میگن الان سلینو میشناسه فقط. آیدان خانم به سیفی میگه باید برای برگشت سرکان جشن بگیریم سیفی میگه مثلا کی؟ که آیدان خانم میگه همین فردا سرکان میگه لازم به این کارها نیست ولی ایدان میگه باید برگزار بشه. پریل تصمیم میگیره که یه گربه بیاره و ازش مراقبت کنه اما نمیدونه که واکنش انگین چیه، انگین تصادفی حرفهایش را میشنوه ولی از حرف های پریل اشتباه برداشت میکنه و فکر میکنه که پریل بارداره و قراره پدر بشه. انگین بعد از چند دقیقه وارد اتاقش میشه و سعی میکنه از زیر زبانش حرف بکشه اما پریل درباره کار و پروژه باهاش صحبت میکنه.

ادا یکدفعه پیش سرکان میره و بهش دستبند میزنه تا شاید چیزی یادش بیاد اما سرکان نه تنها چیزی یادش نمیاد بلکه عصبی هم میشه، همان لحظه سلین میاد و میگه جلسه مطبوعاتی داره شروع میشه سرکان میگه با این وضع نمیشه ولی با همان وضعیت جلسه را برگزار می کنند. بعد از جلسه ادا میگه من یه جلسه کاری دارم پاشو بریم اما سرکان میگه بندازش عقب با این دستبند نمیام ولی ادا میگه حالا میبینیم و به سمت محل قرار میرن. وسط راه لیلا زنگ میزنه و میگه برگردین پلین خانم اومده شرکت. ادا موفق میشه قراردادو ببنده. بعد از رفتن پلین خانم سلین کلیدساز میاره و دستبندو باز میکنه و به ادا میگه امیدوارم دیگه مارو تو دردسر نندازی چون امروز کلا برنامه های مارو بهم زدی ادا عصبی میشه و میگه تو حق نداری بامن اینجوری حرف بزنی سرکان میره و آنها باهم حرف میزنن. ادا بهش میگه نمیدونن چی بهش گفتی ولی خیلی کنجکاوم ببینم وقتی سرکان همه چیو به یاد میاره چه توضیحی واسه این کارات داری سلین بهش میگه من درباره تو چیزی بهش نگفتم فقط آینه جلوش گذاشتم تا خودشو ببینه و اشتباهاتشو تکرار نکنه ادا میگه تو حق نداری به عشقمون بگی اشتباه ولی سلین میگه من چیزی جزء اشتباه ندیدم و اینم بدون دیگه یکبار دیگه سرکانو از دست نمیدم و میره.

الکس پیش آیفر تو کافه دنیز میره و به آیفر میگه ما الان چند هفته است مثل بچه دبیرستانیا عشقمونو پنهان کردیم دیگه خسته شدم میخوام باهم بریم همه جارو بگردیم آیفر میگه الان نمیشه الان ادا ذهنش خیلی بهم ریخته هستش حالش خوب نیست بهم زمان بده که کم کم بهش بگم همان موقع آیدان خانم میاد و از دیدنشون متعجب میشه و بعد از کمی گپ به الکس میگه اگه میخوای میتونیم تا یه جایی برسونمت که الکس میگه با ایفر کار دارم و میره، الکس به ایفر میگه کی به ادا میگی که ایفر میگه همین امشب به دخترا آروم آروم میگم. انگین در طول روز برای پریل خوردنی های مقوی میگیره پریل از این کار انگین تعجب میکنه و میگه چرا یدفعه انقد به سلامتی داری توجه میکنی که انگین میگه کلا باید به سلامتی توجه کنیم و میره، پریل از این رفتارهای انگین متعجب میشه. پریل پیش بچه ها میره و بهشون میگه به نظرتون انگین چه واکنشی نشون میده به گربه خریدن من؟ لیلا و ملو ذوق میکنن ولی اردم میگه فکر نکنم خوشش بیاد. پریل میگه کی بگم بهش به نظرتون ملو میگه فردا تو جشن سرکان بگو که پریل میگه چه فکر خوبی فردا میگم و میره. انگین پیش پریل میره و میگه دلت گوجه سبز نمیخواد؟ و ملچ ملوچ میکنه که پریل میگه الان که اینجوری گفتی چرا دلم خواست و انگین میگه الان میرم پیدا میکنم واست و میره به اردم میگه.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا