خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۳۹ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی بوی توت فرنگی

بوراک عصبی شده و دم خانه عمویش می رود. او از ولکان میخواهد تا آسلی را صدا بزند. ولکان میگوید که آسلی خواب است و از بوراک میخواهد با او کاری نداشته باشد. آنها با یکدیگر بحث میکنند و همان موقع سینان به خانه می رسد. او میخواهد در مورد رابطه بوراک و چایلا با او صحبت کند، اما بوراک میگوید که او از چایلا جدا شده و دیگر چیزی بین آنها نیست. سپس با عصبانیت از ولکان، از آنجا می رود. صبح وقتی آسلی بیدار می شود از اینکه شب را آنجا مانده متعجب شده و میخواهد زودتر به خانه پیش غنچه برود، اما ولکان میز صبحانه را آماده کرده و او را نگه میدارد. آسلی در مورد شرکت در مسابقه طراحی برای ولکان می‌گوید. ولکان متوجه می شود که او در مسابقه شرکت الچین شرکت کرده است. هنگامی که آسلی می خواهد برود، ولکان دست او را می بوسد و میگوید که هر زمان بخواهد میتواند روی او حساب کند. آسلی هول شده و سریع می رود. الچین از خلیل میخواهد که بوراک را مدتی زیر نظر بگیرد تا بفهمد که دختری که با او در ارتباط است کیست.

خلیل معذب می شود و قبول میکند. الچین از چایلا بابت رفتار دیشب او گله میکند و از او میخواهد دیگر چنین کاری نکند. سپس ماجرای دیدن باشاک را تعریف میکند. چایلا به الچین میگوید که نباید سخت بگیرد و مشخص است که سینان او را دوست دارد و باشاک نیز برای به هم زدن آرامش آنها آمده است. آسلی به خانه رفته و ماجرای عکس ها را برای غنچه تعریف میکند. غنچه با دیدن عکسها میگوید که شاید این هم نقشه چایلا بوده باشد. با این حال آسلی نمیخواهد دیگر در این مورد فکر کند. ولکان پیش چایلا رفته و ماجرای شرکت در مسابقه آسلی را میگوید و از او میخواهد کاری کند که آسلی برنده نشود تا او خودش پول جایزه را به آسلی بدهد تا او را مدیون خودش کند. در شرکت، سینان و نهاد و سلدا در مورد باشاک حرف می زنند و به این نتیجه می رسند که یک نفر در شرکت برای باشاک جاسوسی میکند. در کلوپ یک مسابقه بین سینان و ولکان و نهاد و بوراک قرار است برگزار شود و همه آشنایان دعوت شده اند. بوراک برای مسابقه در حال تدارک است و سرش شلوغ است. باشاک دم در خانه به دنبال ادا می رود و از او میخواهد با هم به مسابقه بروند و میگوید که او نیز دعوت است. در کلوپ، نهاد با دیدن باشاک عصبانی شده و با او بحث میکند و او را بیرون میکند. باشاک به شرکت الچین می رود و به او میگوید که برای جمع کردن دوباره خانواده اش آمده است و میخواهد به او بفهماند که از زندگی سینان بیرون برود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا