خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۴۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی بوی توت فرنگی

شب، آسلی و بوراک و غنچه و اردم در خانه ویلایی مشغول بازی هستند. نهاد و سلدا به همراه سینان و الچین برای شام به رستوران می روند. سلدا پیشنهاد میدهد که برای تغییر روحیه و تنوع چند روز همگی به مسافرت بروند. نهاد بخاطر کارهای شرکت قبول نمیکند و سلدا از اینکه او تمام فکرش مدام پیش شرکت است و وقتی تاریخ و استراحت ندارد از او گله میکند. او سپس پیشنهاد میدهد که شب را به خانه ویلایی بروند. سینان و الچین میگویند که امکانش را ندارند. نهاد قبول میکند و آنها بعد از شام خداحافظی کرده و از خلیل میخواهند که آنها را مستقیم به خانه ویلایی ببرد. خلیل که خبر دارد بوراک و آسلی آنجا هستند، مضطرب می شود. او وسط راه به بهانه‌ی بنزین زدن نگه میدارد و به بوراک پیام میدهد و خبر میدهد که پدر و مادرش به آنجا می روند.
بچه ها که مشغول دیدن فیلم هستند، سریع بلند شده و با استرس مشغول جمع کردن خانه می شوند. سپس وسایل خود را جمع کرده و سریع از آنجا می روند.

سینان در رستوران، بی مقدمه جعبه ی حلقه را در می آورد و از الچین خواستگاری میکند. الچین غافلگیر و خوشحال می شود، اما میگوید که فعلا شرایط برای ادا مناسب نیست . سینان میگوید که ادا دیگر باید وضعیت آنها را قبول کند و او دیگر نمی‌تواند صبر کند و میخواهد که الچین همیشه کنارش باشد.
صبح روز بعد، آسلی برای امتحان دانشگاه آماده شده و با استرس به همراه بوراک به محل آزمون می رود. بعد از آزمون، آسلی به خانه پیش مادرش برمیگردد‌. شکران از اینکه آسلی به خانه آمده و طبق قرارشان پیش نرفته، متعجب می شود.

هنگامی که نتایج آزمون می آید، بوراک به آسلی میگوید که در همان دانشگاه بوراک قبول شده است. آسلی و بوراک از اینکه در دانشگاه نیز کنار هم خواهند بود خوشحال می شوند.
چایلا در خانه مشغول انتخاب لباس برای مهمانی دانشگاه است که شب قرار است برگزار شود. او میداند که بوراک نیز به آنجا می آید. توچه به او هشدار میدهد که اگر با غنی به آنجا برود، بوراک عصبانی می شود. چایلا میگوید که زندگی او دیگر به بوراک ارتباطی ندارد و در واقع او قصد حرص دادن بوراک را دارد.
در خانه آسلی برای مهمانی شب آماده می شود و استرس دارد. خلیل برای اینکه کسی به آسلی شک نکند، میگوید که خودش او را به مهمانی می رساند.
سپس آسلی را سوار کرده و کمی جلوتر مقابل ماشین بوراک پیاده می کند تا با هم بروند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا