خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۴۶ سریال ترکی رامو
قسمت ۴۶ سریال ترکی رامو

قسمت ۴۶ سریال ترکی رامو

رامو چشماشو میبنده و شلیک میکنه که میبینه اسلحه خالی بوده، او از جهانگیر میپرسه یعنی چی؟ این که خالیه! جهانگیر لبخند میزنه و میگه تو فکر کردی پره؟! رامو یاد خاطره ای میوفته که با سیبل تو جنگل نشونه گیری تمرین میکرده که بهش میگه اسلحه پر با خالی خیلی فرقشه، رامو نقش بازی میکنه که مثلا نمیدونسته جهانگیر میگه میخواستم دوعو را امتحان کنم دوعو میگه به وفاداریم شک داشتی جهانگیرخان؟! سپس جهانگیر به رامو میگه که کورشاد دوعو را ندیده بود تورو دیده بود تو لو رفتی! ولی میدونی چیکار میکنه اون مثل ما نیست نه تنها به خودت بلکه به خانوادت هم حمله میکنه راستی از تماسش ۲ ساعتی گذشته به احتمال زیاد تا الان خونه تو پیدا کرده! سپس بهش میگه بدو سریع برو! رامو با عجله می دود و تو آسانسور به حسن زنگ میزنه و میگه همه رو جمع کن ببره تو اتاق پشت کتابخونه! حسن میگه چی؟ چرا؟ او میگه کورشاد فهمیده ماجرای پولارو داره با آدماش میاد اونجا! همان موقع حسن از دوربین ماشین هایی میبینه که جلوی در خونه پارک شدن و به رامو میگه. حسن سریعا همه را جمع میکنه و به اتاق پشت کتابخونه میبره. آنها خونه را میگردن ولی کسی را پیدا نمیکنن. یکسری دیگه از آدم های کورشاد به طرف اسکله میرن. حسن به دوعان زنگ میزنه و خبر میده که کورشاد آدم هاش دارن اونجا میان و بهش میگه همه را جمع کنه و از اونجا برن اما همان موقع آدم ها از راه میرسن و بعد از کمی کتک کاری دست و پاشونو به همراه دهانشون میبندن.

آنها اونجارو میگردن اما نه رامو پیدا میکنن نه پولارو سپس منتظر خبری از کورشاد میمونن. کورشاد با عصبانیت میگه همه شونو تیکه تیکه میکنم و داد میزنه تا بیرون بیان که رامو خودشو نشون میده سپس بعد از کمی کری خوندن واسه همدیگه رامو که به صورت ناشناس به پلیس خبر داده به اونجا میریزن. فرمانده به کورشاد میگه با آدم هایی که اسلحه غیر مجاز دارن اینجا چیکار میکنی؟ او الکی میگه اومده بودیم به دیدن رامو او که باور نکرده همه شونو دستگیر میکنن. دوعو تو زمینی اختصاصی در حال تمرین تیراندازیه که به نفر به اسم حشمت اونجا میره و میگه که از طرف آقا کوکسال اومدم همکار دوعو بهش میگه پس چرا من نمیشناسمت! و باهاش حرفمیزنن که دوعو پیششون میره و با دیدنش میگه خوش اومدی امانتی بابام سپس آخرین ملاقاتی پدرشو به خاطر میاره که بهش گفته بود حشمت نامی را میفرستم پیشت هواشو داشته باشه از طرفی کوکسال به رامو میگه که حشمتو میفرستم پیش دوعو تا واست خبر بیاره. تو بازداشتگاه کورشاد برای رامو و افرادش کری میخونه و میگه هم خودتو هم خانوادتو نابود میکنم! رامو و افرادش از جا بلند میشن و رامو بهش میگه وایسا سرجات باید بهت بگم که اونا خط قرمزهای منن! بعد از چند دقیقه کمیسر میاد و رامو و افرادشو آزاد میکنن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا