خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۴۷ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی بوی توت فرنگی

آسلی و بوراک به مهمانی دانشگاه می روند. آنها با یکدیگر مشغول رقصیدن می شوند. کمی بعد بوراک برای کاری از کنار آسلی می رود. چایلا که همراه غنی آمده است، آسلی را میبیند و از حضور او در آنجا متعجب می شود. او پیش آسلی می رود و ای او میپرسد که چرا به آنجا آمده، و سپس با تحقیر از او میخواهد که برایش نوشیدنی بیاورد. آسلی با عصبانیت میگوید که او گارسون آنجا نیست و در دانشگاه قبول شده است. چایلا آسلی را تحقیر میکند و بوراک از راه رسیده و از چایلا میخواهد برود. ولکان نیز از راه رسیده و پیش بچه ها می آید. بوراک وقتی از دور غنی را میبیند عصبانی می شود. ولکان میگوید که چایلا او را همراه خودش آورده است. آسلی از اینکه بوراک بخاطر چایلا نگران است، ناراحت می شود و با او بحث میکند. کمی بعد، توچه پیش بوراک می رود و میگوید که چایلا خیلی مست شده و از او میخواهد که چایلا را به خانه ببرد. بوراک و غنی بر سر چایلا با یکدیگر دعوا و کتک کاری میکنند. سپس بوراک چایلا را داخل ماشین می برد تا به خانه برساند. آسلی که ناراحت شده، همراه ولکان سوار ماشین می شود تا ولکان او را به خانه برساند.

بوراک چایلا را به خانه می رساند. چایلا به بوراک میگوید که بدون او نمی‌تواند زندگی گند. بوراک به چایلا میگوید که او عاشق آسلی است و چایلا باید بفهمد که دیگر کاری با او نداشته باشد.
چایلا با ناراحتی به خانه می رود و در خالی که گریه میکند، با قیچی موهای خود را کوتاه می‌کند.
هنگامی که بوراک در راه برگشت است، غنی و دوستانش با چند موتور راه او را می‌بندند و بوراک را به شدت کتک می زنند و در همان حال رها می‌کنند. بوراک به سختی با ولکان تماس میگیرد و از او میخواهد دنبالش برود‌. ولکان پیش بوراک می رود و سپس او را پیش دکتر برده و بعد به سمت خانه می برد. بوراک از او میخواهد که در مورد غنی به کسی چیزی نگوید و فقط بگویند که در مهمانی دعوا شده و بوراک برای وساطت جلو رفته و کتک خورده است. آسلی که نگران بوراک بوده، وقتی از پنجره اتاقش او را با آن وضعیت میبیند شوکه شده و سریع بیرون می آید. او دست بوراک را میگیرد و در مورد اینکه چه بلایی سرش آمده سوال میکند.

بوراک میگوید که چیز مهمی نیست و از او میخواهد داخل برود. ولکان از اینکه آنها دست یکدیگر را گرفته اند حرصش میگیرد. بوراک به اتاقش می رود و بعد از رفتن ولکان، آسلی که طاقت ندارد، پنهانی به اتاق بوراک می رود.
ولکان با سلدا تماس میگیرد و میگوید که بوراک کتک خورده و او را به خانه آورده است. او به دروغ میگوید که افرادی از طرف دوست دختر بوراک این کار را کرده اند. سلدا نگران می شود و به سمت اتاق بوراک می رود. آسلی سریع پشت میز پنهان می شود. بوراک به سلدا میگوید که ماجرا ارتباطی با دوست دختر او ندارد و آنها از یکدیگر جدا شده اند. بعد از رفتن سلدا، آسلی نیز به اتاق خودشان می رود.
صبح روز بعد، آسلی دوباره پنهانی به اتاق بوراک می رود و به کبودی های بدن او روغن می‌مالد تا زودتر خوب شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا