خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

مراسم خواستگاری نورسما شروع شده و حمدی نورسما را برای ابراهیم خواستگاری میکنه و عبداله خان هم قبول میکنه که نورسما به زور خودشو کنترل میکنه که بغضشو بخوره و گریه نکنه. دوعا تو اتاقش عصبیه که فاتح میره پیشش و حالشو میپرسه دوعا میگه چیشد نورسمارو دادین؟ فاتح میگه آره اونا خواستن بابا هم داد دوعا با عصبانیت میگه تو هم وایسادی فقط نگاه کردی آره؟ فاتح میگه به خاطر بارداریت چیزی بهت نمیگن مواظبتن تو هم مراعات کن که چیو کجا میگی و میره. مراسم خواستگاری تموم میشه و قرار میشه خود زنها بین خودشون تاریخ مراسمو تعیین کنن و از اونجا میرن. نورسما به اتاقش میره و حالش گرفته ست همان موقع امید دوباره بهش پیام میده که نورسما جواب میده که من دارم ازدواج میکنم همه چیز تموم شد بابام منو داد به پسر یکی از دوستاش امید شوکه میشه و گوشی از دستش میوفته و نمیدونه باید چیکار کنه. فردای آن روز کایهان به عامر زنگ میزنه و میگه بره هتل تا باهاش صحبت کنه او میگه درباره چی؟ کایهان میگه آذرخش عامر عصبی میشه و بعد از دعوا کردن باهاش تلفنو قطع میکنه، کایهان بهش میگه باشه دارم واست. دوعا تو تراس رقته که میبینه مادرش واسش پیام صوتی فرستاده و گفته نمیدونم این ناراحتی دلیلش چیه و ازش میخواد بیاد تا باهم حرف بزن دوعا اشک میریزه.

عامر با آذرخش در حال حرف زدنه و میگه که کایهان بهش زنگ زده بوده که عبدلله خان میره پیش عامر. او بهش خبر میده که اتفاق ها خیلی زود داره میوفته نتونستم بهت چیزی بگم و مراسم خواستگاری نورسمارو بهش میگه. شعله وقتی به دفتر کار میره میبینه که امید حالش خوب نیست و شعله اونو بغل میکنه که امید گریه میکنه او سعی میکنه آرومش کنه ولی نمیتونه. رفتن شعله امید به نورسما پیام میده و میگه که گوشیشو جواب بده چون اونو از دست نمیده نورسما بهش زنگ میزنه و میگه که کاری نمیتونیم بکنیم امید میگه فرار میکنیم امشب میام دنبالت حاضر باشه وقتی بهت زنگ زدم بیای بیرون نورسما اول جا میخوره اما بعد قبول میکنه سپس فکر میکنه که باید چیکار کنه. او کیفشو برمیداره تا لباس برداره که نیلای یهو به اتاقش میره و میبینه و میگه کجا میری؟ نورسما میگه هیچجا دارم لباس هایی که نمیخوامو جمع میکنم تا بدم به مستحقی کسی نیلای میگه پس منم جمع میکنم باهم بریم نورسما میگه باشه.

نیلای میره و سریعا به پنبه میگه که رفتم دیدم داره ساک جمع میکنه فکر کنم میخواد فرار کنه پنبه میترسه و میگه باشه تو به کسی چیزی نگو سپس به عبداله خان میگه ماجرارو او بهش میگه که باشه کاری که میگمو بکن. دوعا میره اتاق نورسما و باهاش حرف میرنه و میگه که درکت میکنم و ازش میخواد تا اگه کاری داشت بهش بگه و تا جایی که بتونه پشتشو میگیره و حمایتش میکنه نورسما بغلش میکنه و میگه من اشتباه کردم تو خیلی خوبی تنها کسی که پشتم بود تو بودی و تو بغلش گریه میکنه. شب نورسما بعد از شام میره تو اتاقش تا آماده بشه از طرفی امید از خونه بیرون زده و سوار تاکسی شده که اکرم دستیار عبداله خان اونو تعقیب میکنه. وقتی امید جلوی در خانه شان منتظر نورسماست اکرم و یه نفر دیگه امید را میبرن پیش عبداله خان تو ماشین. اونجا امید میگه ما همدیگرو دوست داریم عبداله خان میگه واسه عشق احترام قائلم ولی همه چیز عشق نیست و ازش میخواد از اونجا بره و نورسمارو فراموش کنه. نورسما میخواد از خونه بیرون بره که فاتح و مادرشو میبینه و اونا میبرنش به سالن که اونجا میبینه خانواده حمدی اونجان و عاقد هم اومده نورسما گریه میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا