خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۵۶ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۵۶ سریال ترکی تو در بزن

 

خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تو در بزن

وقتی عاقد میگه این ازدواج رسمی هستش ادا روبه دنیز میکنه و میگه دنیز خیلی نقشتو خوب بازی کردی ممنونم هممون یک دفعه باور کردیم بسته دیگه واقعیتو بگین به همه که ازدواج صوری بود که دنیز میگه ادا عاقد رسمی و واقعیه ادا شوک میشه و میگه یعنی چی که دنیز میگه ادا من تو خیلی دوست داشتم و دارم که ادا میگه چی؟ آیدان خانم به دنیز میگه ببین دنیز وکیلای من میتونن این موضوع را درست کنن دنیز میدونی که این کارت جرمه خیلی راحت میتونن بندازنت زندان پس با چندتا امضا کارهارو درست میکنیم که دنیز میگه آره هرچی لازم باشه امضاء میکنم که این مسخره بازیا زودتر تموم بشه. همگی خوشحالی میکنن تو مراسم برای این اتفاق. ادا و سرکان به پیاده روی کنار دریا میرن و اونجا اعتراف میکنن که عاشق همدیگه هستن و همدیگرو میبوسند، سلین تو ماشینش آنهارو از دور میبیند و به خودش میگه تا من زنده هستم نمیزارم خوشبخت بشین. ادا به خانه سرکان میره و سرکان میگه به خانه خودت خوش آمدی ادا لبخند رضایت بخشی میزنه و با خودش میگه خونم، ادا پیشنهاد میده خونرو عوض کنیم که یه زندگی جدید تو خونه جدید شروع کنیم که سرکان قبول میکنه و در آغوش هم بهش میگه چقدر دلم واسه بوی تو توی خونه تنگ شده بود و سرکان آهنگ میزاره و بهم میرقصن و از دل تنگیشون بهم دیگه میگن.

دنیز تو کافه بود که سلین میره اونجا و بهش میگه چیکار میکنی؟ که دنیز میگه چیکار باید بکنم؟ منتظرم بهم خبر بدن برم امضاء کنم من واقعا چیکار کردم؟ با آبروی خودم بازی کردم که سلین میگه ببین دنیز اگه تو امضاء نکنی ادا رسما تا ۳۰۰ روز نمیتونه ازدواج کنه که دنیز میگه یعنی چی؟ سلین میگه ببین دنیز اگه ما خوشبخت نشدیم اونا هم نباید بشن نباید به این راحتی باهم ازدواج کنن کافیه که تو امروز خودتو گم و گور کنی امضاء نکنی، همان موقع ادا زنگ میزنه که سلین میگه میخوای چیکار کنی؟ که دنیز میگه نمیدونم. ادا با استرس و ناراحتی به ملو و عمه آیفر میگه جواب نمیده هرچی زنگ میزنم جواب نمیده که ملو میگه چیزی نیست آروم باش همه چیز درست میشه. ملو زنگ میزنه که دنیز جواب میده و میگه ببخشید خواب بودم تازه بیدار شدم واسه امضا بیام شرکت؟ که ملو میگه آره بیا شرکت و بعد از قطع تماس به همراه ادا به شرکت میره. سرکان وقتی به شرکت میرسه سراغ سلین را میگیره و وقتی میبینه نیومده بهش زنگ میزنه و بهش میگه نمیای شرکت؟ سلین میگه نه نمیام حالم زیاد خوب نیست به زودیم سهامتو به خودت میدم من دیگه نمیام اونجا که سرکان میگه تصمیمه خودته میخوای بیا نمیخوای نیا ولی واقعا نمیدونم چجور تونستی این کارو بکنی؟ داشتی عشق منو ادارو میدزدیدی؟ که سلین میگه سرکان تو فقط به من زنگ زدی منو یادت اومده بود از کارم اصلا پشیمون نیستم سرکان میگه ولی باید به ادا زنگ بزنی و معذرت خواهی بکنی که سلین میگه من اینکارو نمیکنم من واسه عشقم هرکاری میکنم و سرکان میگه تو باید اینکارو بکنی باشه؟ و قطع میکنه.

ادا به شرکت میرسه و سرکان بهش میگه سلین بهت زنگ زد؟ ادا میگه چرا باید این کارو بکنه؟ که سرکان میگه من گفتم زنگ بزنه و عذرخواهی بکنه ادا عصبی میشه و میگه با یه جمله همه چیز درست میشه مگه؟ مگه میخواد بیاد اینجا؟ که سرکان میگه آره ادا بیشتر حرص میخوره و میگه این چیزیه که جفتمون باید درباره اش تصمیم بگیریم در ضمن اگه هم میخواد بیاد فقط میتونه یه کارمند ساده باشه کار خاصی نمیتونه انجام بده که سرکان میگه آروم باش ادا. ملو میاد و میگه هنوز ۵ دقیقه نیست آشتی کردین شوهر خواهر کمتر ادارو اذیت کن و میگه فقط ۵ ساعت وقت ۵ساعت و ۳۰ دقیقه وقت داریم دنیزو پیدا کنیم و جرن میاد و میگه باید این برگه هارو  امضاء کنین و میگن بریم باز هم دنبال دنیز بگردیم سرکان به ادا میگه بریم کافه ببینیم دنیزو پیدا میکنیم یا نه. دنیز کافه را میبنده و میره و بعد از رفتنش ادا و سرکان میرسن، ادا با دیدن در بسته کافه کلافه میشه و داد میزنه نیست نمیاد امضاء کنه من الان باید چیکار کنم؟ سرکان سعی میکنه ادارو آروم کنه و در آخر سرکان به اردم زنگ میزنه و میگه اردم تو رفیق ردیاب زیاد داری ببین میتونی دنیزو پیدا کنی واسم که اردم میگه بسپار به من آقا سرکان.

در خانه آیدان زده میشه و وقتی باز میکنه با کمال همان کسی که ادارو نجات داد روبرو میشه آیدان هول میکنه و درو میبنده بعد از اینکه به خودش میاد درو باز میکنه و تعارفش میکنه بیاد تو آیدان به آشپزخانه میره و به آیفر زنگ میزنه خودتو فقط برسون پیشم، هرچی سیفی میپرسه ازش که چیشده اون آدم کیه؟ هیچی نمیگه. آیفر از راه میرسه و میپرسه چیشده؟ ایدان میگه اون ادمی که اونجا نشسته عشق اول منه آیفر و سیفی تعجب میکنن و میگن برو ببین حداقل چی میگه‌ آیدان پیش کمال میره و ازش میپرسه چرا بعد این همه سال اومدی اینجا که کمال میگه خبر طلاقتو شنیدم آیدان در جوابش میگه خبرهای بد چقد زود میپیچه. اردم به یک آدرس میره و میبینه دنیز اونجاست و به دوستش میگه سوژه همینجاست الان باید چیکار کنم؟ که بهس میگه ردیابو به ماشینش وصل کن تا هرجا میره بتونیم پیداش کنیم. دنیز به سرکان زنگ میزنه و سرکان با دیدن اسم دنیز با خودش میگه داری شوخی میکنی؟ و گوشیو برمیداره، دنیز بهش میگه خوب داری دنبال من میگردی سرکان بولات الان داری تاوان حرف های سنگینی که بهم زدیو پس میدی میدونی چیه تو به درد ادا نمیخوری سرکان میخنده و میگه آهان من به دردش نمیخورم حتما تو میخوری؟ هرجا باشی پیدات میکنم که دنیز میگه سرکان من اون برگه رو امضاء نمیکنم، تو حین همین مکالمه اردم ردیابو به ماشینش می چسباند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا