خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۵۷ سریال ترکی رامو
قسمت ۵۷ سریال ترکی رامو

قسمت ۵۷ سریال ترکی رامو

رامو پیش برادر کورشاد میره و او بهش میگه چیشده رامو؟ کمک میخوای؟ رامو میگه همراهی میخوام و باهم صحبت میکنن. فیدان رفته پیش فرمانده فاتح و بهش میگه پیش مادر لونت کامان رفتم و اونجا فهمیدم یه نفر هزینه آسایشگاهو پرداخت میکنه و ازش میخواد تا آدرس اون ادمو واسش پیدا کنه فاتح قبول میکنه. رامو با عصبانیت به خیریه جهانگیر میره سیبل با دیدنش میگه چخبره؟ نکنه دلت واسه من تنگ شده! رامو بهش میگه سیبل با من بازی نکن دیشب واسه مامانم نقش بازی کردیم و تموم شد و رفت سیبل میگه واقعا؟ پس چرا اومدی اینجا؟ رامو میگه چون کار دارم سپس پیش جهانگیر میره و از یاقوز میگه که تهدیدش کرده سپس میخواد اون پرونده رو گیر بیاره که جهانگیر میگه پای تو ولی یاقوزو زنده میخوام فعلا رامو با خوشحالی میره. دوعو به جهانگیر میگه به نظرت میتونه؟! جهانگیر میگه جاشو هم سری قبلی خودش پیدا کرد! فیدان با شاهین به یه آدرس میرن اونجا یه مرد بود که می ترسید با کسی رو در رو بشه چون مدام استرس داشت بیان دنبالش ببرنش. فیدان میگه اومدم باهات کمی حرف بزنم چون میخوام قاتل اصلی لونت کامان را گیر بندازم!

نهیر استعفا نامه اش را نوشته و برای استادش برده و میگه من میخواستم استعفا بدم وقتی استادش دلیلشو میپرسه او میگه فهمیدم من لایق این شغل نیستم و با ناراحتی از اتاق بیرون میاد و لباسشو عوض میکنه. او با ترس و پاهایی لرزان به اتاق آدم پدرش میره و اشک میریزه از کاری که میخواد بکنه وقتی وارد اتاق میشه حالش حسابی بده که همان موقع حال بیمار بد میشه و میمیره نهیر گریه میکنه و با حالی داغون از اونجا میره، نوچه جهانگیر وقتی این صحنه را میبینه فکر میکنه کار خودش بوده و به جهانگیر میگه. رامو با یه نقشه یاقوزو میکشونه جایی و دست و پاشونو میبنده و به جهانگیر زنگ میزنه و میگه هم پرونده را پیدا کردم هم خودشو گیر انداختم جهانگیر میخواد تا منتظر بمونه تا به اونجا برن. وقتی میرسن رامو که دهن یاقوزو بسته میخواد جلوی جهانگیر بکشتش که جهانگیر نمیزاره سپس رامو اسلحه ای را دستش میده و میگه پس تو بکش یه تیرم از طرف من بزن جهانگیر میگه الان نه اینجا نمیشه رامو که هدفش افتادن اثر انگشت جهانگیر رو اسلحه بود میگه باشه و بعد از کمی بحث و دعوا از اونجا میره.

جهانگیر تو مسیر کیفو باز میکنه تا مدارکو ببینه و از شرش خلاص بشه که میبینه هیچی نیست و بین برگه های خالی یه برگه گذاشته و نوشته مدرک تو مدرک داریم جهانگیر خیلی عصبی میشه و تو ماشین دعو یاقوز بهش میگه که هممونو گول زده حتی من! باورم شده بوداون مدارک هنوز دست منه اصلا دست رامو نبوده و میخنده. رامو با بقیه خوشحاله و میگه  بالاخره دیگه قاتل کامان مجهول نیست. نهیر به خانه رسیده که مادرش میپرسه چیشده؟ او که مثل روح شده میره تو بغل سیبل و میگه راست میگی خیلی فرقشه کسی کن میخای بمیره با کسی که خودش میمیره. جهانگیر شب وقتی به خانه میره پلیس به بهونه قتل کامان دستگیرش میکنه که همگی تعجب کردن! خانواده رامو تو اسکله جمع شدن و جشن گرفتن که جهانگیرو انداختن تو زندان. فیدان به سیبل میگه همه چیز تموم شد بیا اینجا سیبل میگه میام میام! جهانگیر تو اتاق بازجوییه که به فاتح چند دقیقه بعد میان میگن اسلحه گم شده و من میرم از اینجا و تو هیچ کاری نمیتونی بکنی! دستیارش میاد تو و خبر گم شدن اسلحه رو میده که فاتح شوکه میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا