خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۵۹ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۵۹ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی تو در بزن

بعد از اینکه سرکان از ادا خواستگاری میکنه ادا قبول میکنه و میره سرکان دنبالش میره و دلیلشو میپرسه که ادا با یادآوری سلین و حرفهایش بهش میگه من الان آمادگیشو ندارم میخوام تنها باشم و به سمت خانه میره. آیدان خانم و بقیه پیش سرکان میرن و میگن ادا روزهای سختیو پشت سر گذاشته بهش حق بده میخواد تنها باشه فعلا. سرکان میره دم در خانه آیفر خانم و به ادا میگه باید باهم حرف بزنیم. سرکان میپرسه چیشده ادا میگه هیچی فقط خواستم تنها باشم سرکان میگه باشه قبول تنها میمونی ولی چرا قبول نکردی؟ که ادا میگه همیشه جوری که ما میخوایم پیش نمیره که سرکان میگه چیشده آخه؟ ادا میگه هیچی فقط خواستم تنها باشم سرکان میگه باشه و میره. ادا میره خودشو میزنه به خواب که عمه آیفر و جرن میان و میپرسن ادا کجاست و ملو میگه خوابیده عمه ازش میپرسه چیشده هرچیشده تو میدونی ملو! ملو میگه به خاطر اتفاقای اخیر و سروکله زدن با سلین و دنیز خسته شده ذهنش خسته شده یخورده استراحت کنه خوب میشه بعد از ۲روز باهاش صحبت میکنیم جرن و عمه آیفر باور میکنن و میگن آره حق داره دختر. فردای آن روز ادا وقتی از خواب بیدار میشه دم پنجره اتاقش میره که میبینه سرکان جلو در اومده میره ملو را از خواب بیدار میکنه تا بره سرکان را دست به سر کند.

سرکان سراغ ادارو میگیره که ملو میگه صبح رفت بیرون بوراک بخوره خوابشو دیده بود هوس کرد سرکان باور نمیکنه و میگه میدونی حرفهایی که میزنی غیرقابل باور هستش؟ ملو میگه رفت بیرون نمیدونم دیگه شاید نرفته بوراک بخوره رفته پیاده روی که بهش میگه اومد بهش بگو یه جلسه مهم داریم امروز و میره‌ قبل از اومدن ادا جرن از ملو میپرسه ماجرا چیه و ملو واسش تعریف میکنه . سرکان به سلین زنگ میزنه که سلین میگه دارم میام شرکت سرکان میپرسه تو که نمیخواستی بیای سلین میگه حالم بهتره میام کار دارم شرکت سرکان ازش میپرسه تو دیروز با ادا حرف زدی؟ سلین میگه چرا فکر میکنی چیزی گفتم بهش؟ سرکان میگه دیروز حالش خوب بود یکدفعه یه چیزی ناراحتش کرد حالش بد شد چیزیم نمیگه که سلین میگه نه من چیزی نگفتم. سلین به ادا زنگ میزنه و میگه شنیدم به خواستگاری سرکان جواب رد دادی لازم نبود این کارو بکنی که ادا میگه اینو من خودم تصمیم میگیرم تو به سرکان گفتی؟ که سلین میگه نه من نمیگم این بچه خودمه خودم تصمیم میگیرم. پریل و انگین پیش سرکان میرن و بهش میگن به ادا زمان بده دوباره تلاس کن دلشو به دست بیاری اون خسته شده سرکان میگه باشه. ادا وقتی به اتاقش میره سرکان ازش حالشو میپرسه که ادا میگه خوبم نمیخواستم بیام میخواستم استراحت کنم ولی واسه جلسه اومدم.

سرکان بهش میگه ادا من تورو دوست دارم دیوانه وار دوستت دارم درسته خسته شدی کلی اتفاقای بد و سختو پشت سر گذاشتی وقتی من چیزی یادم نمیومد کلی تلاش کردی که به یاد بیارم ولی من بدون اینکه چیزی یادم بیاد دوباره عاشقت شدم میتونیم یه زندگی خوب بسازیم فقط بهم فرصت بده ادا میگه منو تو فشار نزار سرکان و از اتاق بیرون میره. ملو میره پیشش و میگه بریم یه قهوه بخوریم جرن اونجاست  میگه ادا ملو بهم گفت چیشده ولی یخورده زود باور نکردین؟ ادا و ملو میگن یعنی چی؟ جرن میگه چون از اون زن همچین چیزی برمیاد که بخواد فیلم بازی کنه که تو و سرکان باهم نباشین ادا میگه من جواب آزمایششو دیدم که جرن میگه اون که فقط یه پرینته میخوای تورو هم حامله کنم ؟ دوست داری چند ماهه باشی؟ و یه قوطی قرص میزاره روی میز. ادا میگه این چیه؟ جرن میگه این یه نوع قرصه که روش نوشته خانم های باردار اکیدا از مصرفش خودداری کنن اگه حامله ست چجوری این قرصو مصرف میکنه؟ خودم دیدم که قرص خورد بعد این قوطیشو انداخت دور ادا میگه یعنی داره بازی میکنه؟ که ملو میگه ماجرارو میفهمیم. ادا به اتاق برمیگرده و سرجلسه با کمال حاضر میشه. سرجلسه ادا با شراکت قبول میکنه ولی سرکان میگه باید یکسری چیزا بررسی بشود ولی یاد حرف پریل و انگین میوفته و میگه هرچی ادا بگه. همان موقع ایدان خانم با آیفر و سیفی یکدفعه وارد اتاق جلسه میشوند و آیدان میگه باید باهم حرف بزنیم سرکان که یکدفعه چشمشون به آقا کمال میوفته و زیرلب میگه هرجا میرم دردسرم میاد همونجا و سرکان بهشون میگن برین اتاقم بالا تا کارم تموم بشه. آیدان از آیفر میپرسه الان دوست پسر سابق من اینجا این پایین چیکار میکنه؟

که آیفر میگه حتما واسه نزدیکی به تو با سرکان شریک شده. موقع خداحافظی وقتی آقا کمال داشت میرفت دوباره آیدان خانم میاد و سرکان از رفتارش متوجه میشه که مادرش کمال را میشناسه. آیدان به کمال میگه مگه قرار نبود دور و بر من نباشی؟ که کمال میگه گفتی دور و بر تو نباشم نگفتی زندگی نکن که من تا الان خوب نفس نمیکشیدم تازه دارم میفهمم نفس کشیدن یعنی چی که آیدان کلافه میشه و میگه از سرکان دور بمون که کمال میگه بهت قول نمیدم و میره. آیفر با سرکان درباره شب گذشته حرف میزنه و حرف از دنیز میشه که سرکان میگه نمیخوام دیگه اسم این آدمو بشنوم و همان لحظه دنیز وارد اتاق میشه و سرکان با عصبانیت میره سمتش ‌که جلوشو میگیرن و نمیزارن دست سرکان بهش برسه، سرکان داد میزنه از شرکت من برو بیرون ادا میاد و آرومش میکنه که سرکان دستشو میگیره و میبره. ادا میپرسه کجا میریم؟ که سرکان میگه هرجا به غیر از اینجا. میرن باهم خانه سرکان. سرکان میخواد بحثو باز کنه تا حرف بزنن که ادا میگه حرف نزنیم یه کار دیگه بکنیم و باهم شروع میکنن پیتزا درست کردن. شب سرکان خانه مادرش میره و ازش درباره کمال میپرسه که آیدان میپیچونه و جواب نمیده. فردای آن روز سرکان برای ادا هدیه میگیره و میزاره روی میزش پریل و انگین ازش میپرسن ماجرا چیه؟ که سرکان میگه رابطه بینمون خوب شده ولی بازم یه چیزی این وسط هست که ادارو اذیت میکنه ولی خیلی بهتر شدیم انگین و پریل خوشحال میشن و میگن زمان بده بهش همه چیز درست میشه و سرکان قبول میگنه…..

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا