خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۶۳ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۶۳ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تو در بزن

آخر شب سرکان با خودش فکر میکنه و تصمیم میگیره هرکاری که میخواد انجام بده و هنوز انجام نداده را روی تکه های کاغذ بنویسه و همه ی خاطره هایش را با ادا تو ذهنش مرور میکنه. فردای آن روز سرکان یه موتور میخرد و به سمت خانه عمه آیفر میره تا به دنبال ادا برود. ادا با ملو و عمه سر میز صبحانه هستن که بحث سرکان پیش میاد و همان لحظه سرکان به ادا زنگ میزند که ادا میگه چه حلال زاده ست. بعد از سلام و احوال پرسی به ادا میگه بیا دم پنجره ادا با تعجب و ذوق میگه تو موتور خریدی؟ فکر نمیکردم دوست داشته باشی و میره حاضر میشه‌ ملو با ذوق میره تا موتور سرکان را ببیند و ازش میخواد یه دور بزنه که سرکان میگه باسه باهم میریم یه دور بزنیم. ادا سوار موتور میشه و باهم میزنن به دل جاده. موعد معاینه روتین پریل میرسه و میره پیش انگین و میگه من دارم میرم معاینه انگین میگه باشه برو عزیزم پریل که توقع داشت انگین هم بیاد میگه من الان خودم تنهایی برم معاینه بچمون؟ که انگین میگه اره دیگه برو پریل عصبی میشه و میره. فرید میاد و از انگین میپرسه پریل کجا رفت؟ انگین میگه رفت معاینه فرید میپرسه تنهایی ؟ تو نمیری؟ انگین میگه پریل زن قویه خودش از پس کاراش برمیاد فرید میگه از جونت سیر شدی؟ تا وقتی که مدرسه نره باید همه جا باهم برین وگرنه تا آخر عمرت میزنه تو سرت این کارتو انگین به خودش میاد و سریعا به سمت پریل میره و باهمدیگه به دکتر میروند. دکتر بهشون میگه بچه کاملا سالمه پریل میپرسه کی جنسیتش مشخص میشه؟

که دکتر بهش میگه فکر کنم ۱ هفته دیگه مشخص بشه و پریل و انگین خوشحال میشن و با دیدن بچه شان از سونوگرافی ذوق میکنن. ادا به سرکان میگه عشقم یک ساعت دیگه با آقا کمال جلسه داریم بریم که برسیم ولی سرکان به ادا میگه نمیریم شرکت میخوام از این به بعد زندگی کنم همه چیزهایی که دوست دارم تجربه کنم و نکردمو انجام بدم ادا میگه سرکان عجیب شدی من دارم از این تغییر ناگهانیت و با این حجم نگران میشم سرکان میگه مگه تو همیشه بهم نمیگفتی تغییر کن خوب تغییر کردم دیگه ادا میگه منظورم این حجم تغییر نبود سرکان میگه زندگی یعنی نگاه کردن به تو که انقدر خوشگلی نگاه کردن به همه این زیبایی ها یعنی انجام کارهایی که دوست داریم ادا میگه باشه باید چیکار کنیم الان؟ سرکان از باکس موتورش یه کوله برمیداره و یکسری کاغذ درمیاره و به ادا میگه روی این کاغذها همه کارهاییه که دوست دارم انجام بدم یکسریارو انجام دادم یکسریارو هنوز انجام ندادم و به ادا کاغذ و خودکار میده و میگه تو هم هرکاری که دوست داری انجام بدیم بنویس. بعد از نوشتن خواسته هاش همه کاغذهارو توی به جیب کوله میریزن و سرکان یکیو شانسی برمیداره که روش نوشته زندگی یکیو عوض کن سرکان میگه همچین خواسته ای از تو بعید نبود و همان موقع لیلا بهش زنگ میزنه و میگه آقا سرکان زنگ زدم جلسه امروزو یادآوری کنم که سرکان میگه من امروز نمیام و یکدفعه به ادا میگه فهمیدم زندگی کیو عوض کنم و به لیلا میگه به اردم بگو به جای من بره تو جلسه و مسئولیت همه چیز این پروژه با اردم هستش لیلا از این حرف سرکان میخنده و میگه شوخیه باحالی بود آقا سرکان پس به آقا کمال رنگ میزنم جلسه رو میندازم یه روز دیگه که سرکان میگه نه شوخی نکردم به اردم بگو بره سر جلسه و قطع میکنه.

ادا به سرکان میگه میفهمی چیکار کردی؟ پروژه به این مهمیو دادی به اردم؟ سرکان میگه مطمئنم از پسش برمیاد و به ادا میگه نوبت توعه. ادا کاغذی برمیداره و با دیدن متن روش تعجب میکنه و میگه اینو دیگه نمیتونیم انجام بدیم اصلا شدنی نیست سرکان میگه چی نوشته؟ که ادا میگه دنبال یه جنایت سرکان میگه از بچگی عاسق این بودم که کارآگاه بشم برم دنبال یه ماجرای جنایی ادا میگه یعنی چی؟ این کشور خودش پلیس داره که سرکان گوشیشو نگاه میکنه ادا میگه چیکار میکنی که سرکان میگه دارم دنبال جنایت میگردم و با دیدن یه خبر میگه اصلا این مال خودمونه، تاجر معروف نوذات تاش کسن فردی پیر با زن جوان خودش میرن با قایق دریا و تو یه حادثه نوذات میوفته دریا میمیره و پیدا هم نمیشه خیلی عجیبه و قطعا یه ماجرایی پشت این اتفاقه. سرکان و ادا میرن تیپ کارآگاهی میزنن و به بهونه کارکنان شرکت بیمه میرن خانه نوذات تا با زنش حرف بزنن. ماجرارو از زبانش میشنوند و سرکان میگه یه چیزی بین خودش با وکیلش هست دستمالی که دستش بود حرف اول اسماشون روش بود. موقع رفتن سرکان میگه باید قایق هم ببینیم و میرن سمت قایق. اونجا ادا قرص خواب اور پیدا میکنه و حرف های کاپیتان با زن نوذات تفاوت داشت واسه همین مطمئن میشن یه چیزهایی هست ادا میگه بسپاریم دست پلیس دیگه ولی سرکان میگا هنوز به وکیلشون مشکوکم یه چیزی هست و زنگ میزنه به فرید تا درباره وکیل تحقیق کند. اردم برای بچه های شرکت قیافه میگیره و همه را دیوانه میکنه و به ملو میگه مسئول چای و قهوه هستی.

جلسه برگزار میشه و اردم همش از خاطرات بچگی خودش حرف میزنه و حوصله همه را سر میبرد انگین میگه دیگه درباره شراکت حرف بزنیم که آقا کمال هم با روی باز قبول میکنه که اردم دوباره بحثو عوض میکنه و آقا کمال میگه جایی کار دارم و جلسه را یکروز دیگه میندازه. ایدان به آیفر میگه که به حرفاتون فکر کردم میخوام به کمال یه شانس دیگه بدم که همان موقع سیفی میاد و میگه آقا کمال اومده. آیدان و آیفر فکر میکنن برای دعوت به یه قرار عاشقانه اومده و آیفر میگه با روی باز قبول کن و خیلی مصمم و خودتو بالا بگیر، کمال میاد و میگه میخوام برم خانه نوذات برای عرض تسلیت امروز خبر دادن که تو دریا افتاده مرده نمیدونم چجوری با خانمش حرف بزنم تسلیت بگم گفتم ببینم با من میای باهم بریم؟ آیدان به آیفر میگه چی فکر میکردیم چی شد، اولش آیدان مخالفت میکنه ولی بعش میگه باشه حاضر میشم سریع میام کمال هم میگه تو ماشین منتظرتم…

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا