خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۶۳ سریال ترکی رامو
قسمت ۶۳ سریال ترکی رامو

قسمت ۶۳ سریال ترکی رامو

سیبل نقش بازی میکنه که سرش گیج میره و با نهیر میرن سرویس بهداشتی که رامو و شاهین به اونجا میرن و جلو دهنشون دستمال میگیرن که بیهوش بشن نهیر بیهوش میشه ولی سیبل نقش بازی میکنه سپس اونا از اونجا میرن. اونا به یک سوله میرن و منتظر میمونن که نهیر به هوش بیاد سیبل میگه خیلی الکل داشته انگار چرا به هوش نمیاد؟ اونا به هوشش میارن که سیبل خودشو میزنه به بیهوشی. رامو وقتی میبینه فیلمشو تموم نمیکنه آب میریزه روش که سیبل با داد چشماشو باز میکنه. سیبل با دیدن رامو باهاش کل کل میکنه و کری میخونه واسش آنها جوری باهم بحث و کل کل میکنن که شاهین به حشمت میگه الان اینا دارن واقعا دعوا میکنن یا فیلم بازی میکنن؟ حشمت میگه نمیدونم والا سخته تشخیصش! رامو تهدیدشون میکنه تا از نهیر بفهمه حسن کجاست نهیر اول میگه نمیدونم کجاست ما در جریان نیستیم اما رامو برای تهدید یه تیر هوایی میرنه و اسلحه ای رو سر سیبل میزاره که نهیر میگه باشه دیوونه بازی درنیار میدونم کجاست میگم بهت رامو آدرسو میگیره و از اونجا با شاهین و یکی دیگه میره. حشمت بالاسر دخترها وایمیسته و نهیر میگه بهش میخوره دلسوز باشه و بزاره ما بریم اما وقتی میره جلو حشمت به طرفش اسلحه میگیره که نهیر از ترس سرجاش میشینه.

رامو و افرادش به آدرس رفتن و با آدم ها و نگهبانان درگیر میشن و پیش حسن میرن. حسن با دیدن اونا فکر میکنه بازم توهم زده اما وقتی بهشون دست میزنه میبینه واقعین و با خوشحالی بغلشون میکنه و میگه شماها نمردین؟! رامو میگه نه چرا بمیریم؟ حسن میپرسه عفت؟ مامان؟ دوعان؟ بقیه زنده‌اند؟ رامو میگه آره و حسن خوشحال میشه و بغلشون میکنه سپس میخوان از اونجا برن بیرون که میبینن گوریل و افرادش اونارو محاصره کردن. رامو و بقیه تسلیم و سوار ماشین میشن تا برن پیش جهانگیر که بعد از چند دقیقه صدای تیراندازی میاد و در ماشین باز میشه. رامو و بقیه بیرون میان و رامو با دیدن همان آدم صراف که تو هتل بود جا میخوره و میگه بازم تو؟! او میگه صراف خان خواستن حواسم بهت باشه رامو ازش تشکر میکنه و میگه بهشون بگو میرن پیششون. آنها از اونجا میرن که اهالی خونه با دیدن حسن حسابی خوشحال میشن و بغلش میکنن. سیبل و نهیر تصمیم گرفتم که وقتی به خانه رفتن تظاهر کنن هیچی نمیدونن و هیچ اتفاقی اون روز نیوفتاده.

جهانگیر که فهمیده رامو حسن را فراری داده و رفته با دوعو دعوا میکنه که از پسش نتونسته بربیاد. فردای آن روز حسن با رامو حرف میزنه و میگه یعنی ما تا آخر عمرمون باید فرار کنیم و پنهون بشیم؟ بچه هامون نمیتونن برن مدرسه؟ رامو میگه بزار اول صحیح و سالم از این شهر ببرمتون بعدش خدا بزرگه. رامو میره سر قرار با صراف میره و او باهاش درباره لونت کامان حرف میزنه که قبل از اون او صراف بوده سپس بعد از کمی حرف زدن رامو قبول میکنه که کنارشون باشه و باهاشون کار کنه وقتی تو ماشین میشن صراف بطری درمیاره و می نوشد که حالش بد میشه و به رامو میگه اینم جان فدا کردن من حالا نوبت منه تو فقط میتونی از پسشون بربیای و ازش میخواد بهش شلیک کنه رامو میگه نه! نه! ولی در آخر به اصرار صراف شلیک میکنه. او طبق گفته صراف میره پیش رئیس جهانگیر و میگه واست یه هدیه دارم و صراف را بهشون تحویل میده. رامو وقتی داره از اونجا برمیگرده جهانگیر جلوشو میگیره و میگه شنیدم صراف را تحویل دادی! فکر کردی الان چی میشه؟ و میخنده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا