خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۶۵ سریال ترکی رامو
قسمت ۶۵ سریال ترکی رامو

قسمت ۶۵ سریال ترکی رامو

پلیس ها فیدان را بردن به کلانتری برای بازجویی تا درباره مرگ حمدی فرید ازش سوالاتی بکنن رامو هم به اونجا رفته. یه گزارش میاد که کارت شناسایی حمدی فرید جعلی بوده و اسم واقعیش محرم بوده. سپس فاتح میگهاین پس همون منشی لونت کامان بوده که چند سال پیش گم شده بود و دنبالش میگشتیم! جهانگیر به اتاق پیش مظهر میره و میگه که تو قصد داری چیکار کنی؟ آنها باهم کمی صحبت میکنن و در آخر مظهر بهش میگه که باید جنگو تموم کنی هم با رامو هم با یاقوز جهانگیر میگه نمیتونم مگه نمیدونی چقدر وضعیت خطرناکه؟ مظهر میگه میخوام ازش استفاده کنم حالا که انقدر قویه بزار ماهرو از میان ببره جهانگیر قبول میکنه. سیبل میخواد جایی بره که وقتی در ماشینشو باز میکنه که با مظهر روبرو میشه او ازش میخواد کمی باهمدیگه صحبت کنن سیبل قبول میکنه. او کمی درباره رابطه اش با تانر حرف میزنه و در آخر بهش میگه نمیخوام بگم به خرافات اعتقاد دارما ولی انگار با پای چپ وارد این خونه شدی! سپس درباره کار حرف میزنن و سیبل میگه که داره دیرم میشه و میره. رامو به ماهر میگه که من اسلحه مربوط به پرونده لونت کامان را آوردم ماهر بهش میگه مگه این چیزا وظیفه توعه؟ و باهم بحث میکنن.

یه نفر از طرف جهانگیر و دوعو به کلانتری رفته و میگه که من دیدم کی حمدی فردیو کشته و به چهره نگاری میره و مشخصات رامو را بهش میده. رامو و فیدان وقتی به کلانتری بیرون میرن رامو ازش میپرسه که ماجرای تو با این ماهر چیه که بهش میگی فاتح چیزی بهت نمیگه؟ فیدان میگه که وقتی شماها بچه بودین نامزد کردیم و میخواستیم ازدواج کنیم ولی یه روز رفت و دیگه نیومد من عاشقش شده بودم ولی اون انگار فقط تو ماموریتش بوده. بعد از رفتن اونا وقتی تصویری که اون مرد تو چهره نگاری گفته بود به دست فاتح میرسه که میفهمن رامو بوده. سیبل و رامو یه جا باهم روبرو میشن که سیبل با دیدن رامو جا میخوره او میگه قرار بود تمام ماجرارو واسم تعریف کنی که چرا با تانر ازدواج کردی٫ سیبل کلافه میشه و میگه واسه تو واسه اینکه زنده بمونی من خودمو هم از دست دادم من خودمو هم دفن کردم! رامو ازش میخواد تا برنگرده پیش جهانگیر و پیش خودش باشه سیبل جا میخوره و میگه یعنی منو میبخشی عشقم؟ رامو میگه تمام تلاشمو میکنم سخته ولی میکردم چون عاشقتم! سیبل میگه چجوری از جهانگیر خلاص بشیم اونجوری؟ تا جونمونو نگیره نمیشینه! سپس میگه فعلا نمیشه باید برگردم و بعد بوسیدن همدیگه سیبل از اونجا میره.

خانواده رامو تو خونه نشستن و در حال فکر کردن به اینن که رامو خواسته کار قانونی بکنن دیگه قراره چجوری پول دربیارن. رامو به فیدان میگه بره اسکله تا باهاش حرف بزنه. وقتی میرسه رامو گلگی میکنه که چجوری تونسته پشت سرش کاری انجام بده فیدان واسش تعریف میکنه و میگه مجبورن بودن و از طرفی میگه همش تقصیر فاتحه رامو جا میخوره و میگه چجوری؟ فیدان میگه سیبل همرو تعریف نکرده؟ فاتح به ازای آزادی تو به سیبل گفته درباره جهانگیر واسش اطلاعات ببره و نزدیکش بشه وقتی که تورو آزاد کرده بهش نگفته وگرنه سیبل با تانر چیکار داشته! رامو عصبی میشه و سوار ماشین میشه و به ماهر زنگ میزنه که کارش داره و به طرف کلانتری میره ماهر هم به خودش میگه خوبه با پای خودت بیا اینجا. حسن کلافه ست تو اسکله که حشمت میپرسه چیشده او میگه که رامو گفته کار غیر قانونی نکنیم دیگه آخه چیکار کنیم؟ حشمت میگه معلومه کبابی توش مهارت دارین منم یه مغازه دارم راه میندازیم دوعان میگه فکر خوبیه نه؟ و بقیه هم تایید میکنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا