خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله پیش سولماز رفته که او ماجرارو کامل واسش تعریف میکنه شعله شوکه شده و پالتوشو در میاره که سولماز ساعتشو میبینه و میپرسه این چیه؟ شعله میگه هیچی ساعته یه پروژه تو تابستون داشتم وقتی تموم شد بهم اینو هدیه دادن فیکه اصل نیست سولماز ازش میخواد تا بده که تو دورهمی فردا تو رستوران بندازه شعله باز میکنه و میده بهش و میگه بیا مامان جون. موقع خواب دوعا با فاتح باهم دوباره جر و بحث میکنن و فاتح جبهه میگیره نسبت به مادر دوعا و دوعا ازش طرفداری میکنه سپس بعد از کمی کل کل میگیرن میخوابن و ماجرارو کش نمیدن. به عامر خبر میدن که نامزدش آذرخش اونجاست ولی اجازه ملاقات نمیدن واسه همین گفت بهت بگم تا صبح میمونه و تا نبینتت از اینجا نمیره عامر یاد خاطراتش با آذرخش میوفته و آذرخش هم یاد خاطرات دونفرن شون میوفته. فردای آنروز عامر را وقتی از بازداشتگاه میخوان ببرن پیش دادستان آذرخشو میبینه که رو صندلی خوابش برده و بیدارش میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن آذرخش میگه میگه میخوای بیام دنبالت؟ عامر میگه نه بعد از آزادی مشروطم میخوام پسرمو ببینم و از اونجا میره آذرخش به منشیش زنگ میزنه و میگه تمام چیزهایی که از تو کیف بچه ها پیدا شده را بنویسه تا ببینه مورد مشکوکی پیدا میشه یا نه.
شعله نامه را از امید گرفته و به احسان زنگ میزنه و میگه باید یه چیزیو به دست نورسما برسونی ولی کسی چیزی نفهمه وگرنه منم به همه میگم با ماشین چیکار میکنی احسان قبول میکنه که کسی چیزی نمیفهمه. سولماز تو رستوران با دوستاشه که اونجا بهش میگن این ساعت از کجا؟ گنج پیدا کردی؟ او میگه نه بابا فیکه مال دخترمه اما یکی از اونا میگه من تو ساعت ماهرم از دورم میفهمه کدوم فیکه کدوم اصل این نمیتونه فیک باشه! سولماز تو فکر میره. عامر به قید وثیقه آزاد میشه و اولین نفر به مته خان زنگ میرنه و بهش خبر میده مته خان که تو مدرسه بود خوشحال میشه و چیمن از حرفاش متوجه میشه که عامر آزاد شده و سریعا به مادرش خبر میده. آذرخش به عامر زنگ میزنه و میگه چرا بهم خبر ندادی؟! عامر میگه خسته بودم اومدم برم بشه دوش بگیرم استراحت کنم آذرخش میگه بعد مدرسه اش ببینن همو که عامر میگه نه میخواد با پسرش تنها باشه خیلی سخت بوده واسش این تجربه آذرخش قبول میکنه.
سولماز که شک کرده میره به یه ساعت فروشی و به بهونه چکاب کردن ساعت میفهمه که اصله و قیمتشم ۵۶هزار دلاره و سولماز شوکه میشه. چیمن تو مدرسه با یه دختر حرف میزنه و او بهش میگه که دوستشو دارن تهدید میکنن که ازش فیلم دارن تا بهش پول بدن چیمن هم سریع به آذرخش خبر میده او اون دختر. صدا میزنه و ازش میپرسه ماجرا چیه اونم همه چیزو تعریف میکنه و میگه دوست پسر این دختر دوستش یاقوزه. آذرخش تو فکر میره. سولماز پیش شعله رفته و میگه که فهمیده فیک نیست و اصله و با بغض و چشمانی گریان بهش میگه دیگه خسته شدم از بس بهت گفتم نباید این کارارو بکنی واقعا خسته شدم و از اونجا میره شعله ناراحته که مادرش بد برداشت کرده و به عبداله خان زنگ میرنه تا بگه الان باید چیکار کنه. آذرخش یاقوز را صدا کرده و ازش میخواد مشخصات آرمان دوستش را بنویسه چون بهش شک داره یاقوز حسابی ترسیده….
