خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۶۹ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۶۹ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی تو در بزن

پریل با انگین و پسرشون تو حیاط خانه درحال کباب درست کردن هستن، از وقتی که بچه شان به دنیا آمده پریل و انگین خیلی از هم دور شدن به خاطر همین پریل به انگین میگه نظرت چیه بچه را امشب پیش مامانت بزاریم؟ انگین عصبی میشه و میگه الان میخوای منو پسرمو از خانه بیرون کنی بفرستی خانه مامانم؟ که پریل میگه جان دلتنگه مادربزرگشه میزاریمش اونجا تا یخورده باهم وقت بگذرونن که انگین استقبال میکنه و میگه الان میبرمش و بچه را برمیداره میره. ادا به خانه میره و میبینه که کیراز لباس های جادوگریشو پوشیده و میخواد شعبده بازی کنه و به ادا میگه گردنبندتو بده تا غیبش کنم که ادا به یاد مراسم نامزدی خودش با سرکان میوفته که گردنبندشو غیب کرد. کیراز کلاهشو میگردونه و ازون پول میگیره وقتی به بوراک میرسه میگه تو به جای پول تو برنامه بعدیم کمک کن و باهم میرن. بوراک کافه داره و دوست خانوادگی ادا اینا هست. عمه آیفر و ملو بهش پیشنهاد میدن که با بوراک ازدواج کنه اما ادا میگه دیگه نمیخوام چیزی بشنوم.

سرکان به سمت خانه پریل میره و تمام مسیر را به حرفاشون فکر میکنه. پریل به خودش رسیده و خانه را با شمع تریین کرده و غذا درست کرده‌ تا با انگین باهم وقت بگذرونن. انگین بهش میگه چقد از هم دور شده بودیم اصلا از هم غافل شده بودیم میخوان همدیگرو ببوسن که زنگ در میخوره و انگین میره تا ببینه کیه که با سرکان روبرو و کلافه میشود . سرکان با انگین تنهایی حرف میزنه و سرکان ماجرای دیدن ادارو بهش میگه و از انگین میپرسه به نظرت پریل میدونسته چیزی نگفته؟ انگین میگه نه داداش اگه دیده بود به من چیزی میگفت، یرکان میگه این همه وقت اینجا بوده من نمیدونستم. ادا به پریل زنگ میزنه و میگه پریل قرار بود بهم کمک کنی پریل میگه چیشده و ادا  ملاقاتش با سرکانو بهش میگه پریل میگه ای بابا خیالت راحت باشه سرکان دیگه وارد زندگیت نمیشه همین یه بار بود اصلا اون پروژه مال منه قرار نیست سرکان دیگه بیاد و تماس قطع میشود. پریل پیش سرکان و انگین میره. انگین و سرکان ازس میپرسن که تو خبر داشتی ادا تو پروژه هتل کار میکنه؟ که پریل زیربار نمیره و میگه من ندیدمش تا حالا من که زیاد نرفتم از کجا باید میدونستم سرکان ازش میپرسه کارکنان پروژه نمیشناختی؟ نمیدونستی معمار داخلی اونجا اداعه؟ که پریل زیربار نمیره و میگه نه نمیدونستم که سرکان بعد از مدتی میگه من باید برم دیگه و انگین خوشحال میشه.

ادا برای کیراز داستان شازده کوچولو را میخونه تا بخوابه و کیراز درباره باباش که تو کدوم سیاره هستش سوال میکنه که ادا میگه فکر کنم اورانوس. سرکان به خانه مادرش میره و آیدان سعی میکنه که ماجرای کمال را بهش بگه اما هرکاری میکنه نمیتونه بگه. فردای آن روز ادا تو حیاط هتل سرکان را میبینه و میگه تو که قرار بود دیگه نیای سرکان میگه دیروز وقت نکردم صاحب هتل را ببینیم اومدم تا باهاش حرف بزنم ادا میگه بعدش میری دیگه؟ سرکان میپرسه چرا انقد دوست داری زودتر برم؟ که ادا میگه حرف خودته دیروز گفتی که سرکان پیشنهاد میده یکبار دیگه باهم حرف بزنن ادا میگه کار دارم باید انجام بدم که سرکان میگه من همین جاهان نظرت عوض شد بگو. ادا یکدفعه یاده کیراز میوفته و زنگ میزنه به ملو که ببینه ماجرا چی به چیه؟ ملو میگه کیراز نشسته داره صبحانه میخوره ادا میگه عمه ام با کیراز چیزی نفهمن نزار بیان کافه سرکان اینجاست. ملو اول با گفتن شوهرخواهر سوتی میده و بعد عمه آیفر را میپیچونه.

سرکان با دنیز خانم مدیر هتل جلسه میزاره و دنیز از دیدن سرکان بولات خیلی خوشحال میشه و میگه باورم نمیشه روبروم نشستین سرکان هرچی میگه دنیز خانم هیچی نمیفهمه و مات و مبهوت سرکانه و ازش میخواد پروژه را خودش بگیره و انجام بده سرکان که به خاطر ادا از خداشه قبول میکنه و از پنجره به ادا نگاه میکنه که داره با بوراک حرف میزنه و از اینکه بوراک با ادا خیلی صمیمیه کلافه میشه. سرکان به دستیار ادا میگه به معمار منظره بگین بهم یه طرح بده اگه قبول شد میتونه کار کنه وقتی ادا اینو میفهمه عصبی میشه و میره تا حساب سرکان را برسد. سرکان میره کافه و کیراز توپش میخوره به لیوان سرکان و آب میریزه روش و میره تا توپشو پس بگیره که سرکان با دیدن کیراز تعجب میکنه و میگه باز هم تو؟ ازم معذرت خواهی کن به خاطر تو خیس شدم که کیراز میگه یه آبه دیگه هوارهم گرمه چیزی نشده که سرکان هم میگه پس توپتو نمیدم و مال خودمه میتونی بری کیراز داد میزنه توپمو بده، بوراک میره اونجا و میگه کیراز چیشده؟

کیراز از اونجایی که به بوراک میگه بابا، بهش میگه بابا سرکان بولات توپمو نمیده سرکان میگه اسم منو هنوز یادته؟ که بوراک میگه اون چیزی یادش نمیره و میگه شما بزرگش نکنین یه آب بود دیگه که سرکان توپشو بهش میده و کیراز میگه ازت اصلا خوشم نمیاد سرکان بولات که سرکان میگه احساساتمون کاملا متقابله خانم محترم. ملو پیش ادا میره تا ببینه ماجرا چیه حالش چطوره که ادا میگه اصلا حس خوبی نداشتم وقتی دیدمش ولی گذشته ها گذشته دیگه و همدیگرو در آغوش میگیرن. کمال به هتل رفته تا با سرکان درباره خودش و آیدان حرف بزنه. پریل و انگین با اردم و جان به هتل میرن تا پریل ببینه سرکان اونجا چیکار میکنه، همان موقع که سراغ سرکان را از پرسنل میگیرن سرکان از پشت سرسان میاد و میگه شما اینجا چیکار میکنین که پریل میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ سرکان میگه منتظرم نمونه معمار منظره را ببینم اگه تایید شد کار کنه که همان موقع ادا میاد و میگه که اون معمار منم و هنوز سرکان باور نداره کارمو که سرکان میگه ادا باید حرفه ای عمل کنیم و فقط دارم وظیفمو انجام میدم ادا میگه تو کی هستی که از من نمونه میخوای؟ سرکان میگه حرفه ام اینو میگه و تا ۵ دقیقه دیگه نمونه میخوام و ادا میگه ۵ دقیقه هم زیاده و میره.آیدان و سیفی هم میرن هتل تا جلوی کمال را بگیرن یا زودتر سرکان را پیدا کنن و خودشون بگن بهش ….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا