خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی شعله های آتش

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال در ژانری رمانتیک ساخته شده است. سناریوی سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) از داستان فرانسوی  le bazar de la charité بازنویسی شده است. بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ دمت اوگار Demet Evgar، دیلان چیچک دنیز Dilan Çiçek Deniz، هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü و….این سریال روایت گر زندگی سه زن از دنیاهای مختلف است.

قسمت ۸۰ سریال ترکی شعله های آتش
قسمت ۸۰ سریال ترکی شعله های آتش


خلاصه داستان قسمت
۸۰ سریال

وقتی هولیا برای هماهنگی قایق و فرستادن چلبی به یونان به کاپیتان زنگ میزند، چیچک حرف هایش را می شنود و به اسکندر می گوید که مادرش در حال خرید قایق است! اسکندر می گوید که این غیرممکن است چون مادرش به شدت از دریا می ترسد. ناگهان چیچک حدس میزند که چلبی باید زنده باشد!
عمر به چیچک زنگ میزند و از او دعوت می کند تا به عروسی شان بیاید. چیچک می گوید: «اما رویا دوست نداره منو ببینه. » عمر اصرار می کند و می گوید که منتظرش است!
چیچک به دیدن رویا می رود تا در مورد زنده بودن چلبی به او بگوید اما رویا با عصبانیت او را راه نمی دهد و حتی در را به رویش می بندد! چیچک هم چاره ای نمی بیند و سراغ جمره می رود و این خبر را به او می دهد. جمره برای لحظه ای بی حرکت و وحشت زده سرجایش خشکش می زند. بعد هم همراه عمر و چیچک پیش کمیسر کورکوت می روند و به او می گویند که احتمال زنده بودن چلبی هست. کورکوت هم می گوید که دنبال هولیا آدم می فرستد تا اگر به دیدن چلبی رفت او را گیر بیندازند.

همه برای عروسی رویا و عمر که در محله است آماده میشوند و خوشحالند. زینب از پنجره به آنها که خیلی خوشحال هستند خیره می شود و گریه می کند. هولیا از خانه بیرون می رود و متوجه ماشینی می شود که تعقیبش می کند و فورا به وکیل اردم زنگ میزند تا به جای او، وکیل به دیدن چلبی برود و او را به سمت قایق ببرد. خودش هم به یک رستوران می رود. کمیسر هم که در تعقیب او است منتظر می ماند تا شاید خبری شد.
چیچک به سمت محل عروسی رویا و عمر می رود و از پنجره به انها خیره می شود. خانم متوجه حضور او می شود و پیش چیچک می رود و می گوید: «حالا که تا اینجا اومدی چرا داخل نمیای؟ قهر و ناراحتی فراموش میشه اما عروسی دیگه برنمیگرده. ببین در آینده اصلا یادتون میره چرا با هم قهر بودین. ولی اگه داخل نیای هردوتون همیشه یادتون میمونه. » و چیچک را راضی می کند. چیچک با خجالت وارد می شود و تومریس از او رو برمیگرداند. رویا هم با دیدن او با عصبانیت می گوید: «من دعوتت نکردم اینجا چیکار میکنی! » چیچک می گوید: «میدونم اگه مثل قبل بودیم اصلا نیازی به دعوت نبود جای جمره من شاهد عقدتون بودم. »

رویا می گوید: «درسته ولی همونطور که خودت گفتی، این مربوط به گذشته ست. » عمر جلو می رود و می گوید که او چیچک را دعوت کرده و با خوشرویی از او دعوت می کند که بنشیند و از خودش پذیرایی کند.
کمیسر کورکوت متوجه می شود که هولیا در واقع انها را معطل می کند و دستور می دهد تا همه اکیپ ها اسکله هایی که قایق کرایه می دهند را چک کنند.
وکیل چلبی را به اسکله می رساند و چلبی قبل از رفتن از وکیل عکسی که از مادرش خواسته بود را می خواهد اما اردم می گوید که چون نتوانسته هولیا را ببیند عکسی هم به دستش نرسیده. چلبی وارد قایق می شود و از کاپیتان می خواهد تا عکس جمره را در اینترنت برای بار آخر نشانش بدهد. چلبی به عکس های جمره خیره می شود که بین عکس ها عکس ازدواج عمر و رویا را می بیند و ناگهان چشمش به اوزان که گوشه عکس است می افتد و با دیدن تاریخ ان که مال امروز است، جا می خورد. بعد از عروسی، اوزان تار می زند و آواز غمگین عاشقانه ای می خواند و چشم از جمره برنمیدارد… چلبی کمی دورتر از پشت دیواری به آنها با نفرت چشم می دوزد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا